<$BlogRSDUrl$>

نیاک - یادداشتهای احمدسیف
 

Thursday, February 23, 2006


بازخوانی یک نقد « سکسی» در باره « تعددزوجات» درایران 


درحول و حوش مشروطه درایران کتابی منتشر شد به نام « رساله مدنیه» که درباره نویسنده اش اطلاع بشتری نداریم. فقط می دانیم که درآن به سه وجه زندگی درایران آ نروزانتقاد شده است. تعدد زوجات، حجاب نسوان و طلاق. آدم نه چندان شناخته شده ای به نام مشیرالاطباء بر این کتاب نقدی نوشته است که متن این نقد 5 سال پیش به همت استاد محمد گلبن در کتاب « گلزارخاموش- نشررسانش، 1379»(1) منتشر شده است. این جواب، از چند نظر خواندنی و جالب است. و من در این مختصر فقط استدلال مشیرالاطباء در دفاع از تعدد زوجات را برای شما بازخوانی خواهم کرد.
در همان ابتدای رساله می خوانیم که « پس برای خود واجب دیدم که جواب ایرادات او را به دلایل عقلی و براهین حسی وطبیعی مدلل نموده که هر منصفی اگر به عین انصاف نگرد تصدیق فرماید». به گفته مشیرالاطبا، نویسنده کتاب مدعی شده است که تعداد زن و مرد د رجمعیت هر کشور، تقریبا با هم برابر است و در نتیجه، « عقل وحکمت الهی جایز نمی کند که ذکور بیشتر از یک زن را ختیار نماید» و اندکی بعد، می گوید که چون نویسنده مسلمان نیست « لهذا دلایل شرعیه و احکام قرآنیه ابدا اورا مسکت ومقنع نخواهد بود» و به همین دلیل لازم است « به اقتضای قانون عقلی و دلایل حسی و براهین طبیعی او را مجاب و ملزم نمائیم». با این همه، ازهمان آغاز مشیرالاطبا پرت و پلا گوئی می کند که اگر تساوی زن و مرد در جمعیت درست باشد- که می دانیم این چنین است- « بایستی برای یک مرد بیشتر از یک زن ممکن نباشدو حال آن که در اغلب بلاد برای یک مرد ده نفر زن ممکن است» که البته می دانیم برای همه ادوار، حرف پرت و بی ربطی است. بلافاصله اشاره می کند که « حکمت الهی» « مقتضی توالد وتناسل» است واین هم « موقوف است به مقاربت زوجین ونزول نطفه مرد در رحم و ملاقات میکروب های نطفه مرد با تخم ها و مبیضتین زن که در طرفین رحم واقع شده اند» که البته فعلا اشکال علمی نمی گیریم که نطفه مرد با آن چه که در طرفین رحم واقع است ترکیب نمی شوند. و اما، « قابلیت و استعداد توالد در رجال از اول حلم تا آخر عمر است» یعنی، « مرد از وقت بلوغ تا آخر عمر ولو صد سال باشد هر وقت با زن مستعد مقاربت نماید آن زن را حامله خواهد نمود». و « عمر طبیعی گویا صد سال است» که البته یادآوری می کنیم که نه آن موقع چنین بود ونه اکنون در هیچ کشوری، چنین است. به ویژه در زمانه ای که مشیرالاطبا در آن بود، متوسط طول عمر درایران به زحمت به 50 سال می رسید.
واما، زنها، « حکمت الهیه اقتضا می کند که مدت حمل و تولد آنها از سن بلوغ الی پنجاه سال از عمر شان باشد» و البته به قول بعضی ها « الی پنجاه و پنج» ووقتی زنها به این سن می رسند « خون حیض که غذای جنین است از آنها قطع شده و عمل تخم ها مهمل مانده دیگر امید حمل در آنها نخواهد بود». با این شیوه استدلال، مشیرالاطبا « مدت استعداد طایفه نسوان به حمل و تولید» را به شرط صحت مزاح و عدم موانع « سی وپنج سال» در نظر می گیرد. به این ترتیب، اگر « مرد به همین یک زن تنها اکتفا نماید یقینا این مرد مدتی از عمر خود را از توالد بیکار گذاشته و این زن هم شوهر خود را مدتی معطل خواهد کرد». و بعد برای این که در« قانون عقلی و دلایل حسی و براهین طبیعی» نویسنده کسی تردید نکند ادامه می دهد که « هرگاه این زن و مرد شصت سال عمر نمایند زن ده سال مرد را معطل نموده از توالد باز داشته» و بعلاوه « اقلا از پنج و شش نفر اولاد مرد را بی نصیب خواهد کرد». به این هم کار نداریم که براساس دلایل عقلی مشیرالاطبا، مرد، ظاهرا و به واقع یک ماشین جوجه کشی است که ظاهرا هیچ کاری به غیر از حامله کردن زنان ندارد! باری مثال اش را ادامه می دهد « هرگاه هفتاد سال عمر نمایند بیست سال مرد بیچاره را معطل نموده و تخم او راضایع و عمل او را بی نتیجه خواهد گذاشت» و البته « هرگاه صد سال زندگی نمایند پنجاه سال مرد را بیکار گذاشته وثمری از کشت زار غیرمنبت خود بهره نداده تخم سالم را فاسد و عمل مرد را ضایع خواهد کرد».
جالب این که حتی اگر مرد مسن تر از زن بوده باشد، « بازغالبا خسارت عاید مرد بوده و زن باز مرد را معطل خواهد کرد»و عبرت آموز این که مثال می زند که اگر مردی 50 ساله با دختری 15 ساله ازدواج کرده و صدسال عمر نمایند، « باز مرد را پانزده سال معطل خواهد کرد». البته اگر زن مسن تر از مرد باشد که به واقع فاجعه است. « در این صورت ضرر مرد عظیم و غبن او فاحش بل افحش است» و به این ترتیب، به زبان علمی مشیرالاطبائی هم برای ما ثابت شد که « زمان تعطیل متفاوت است به نسبت سن طرفین» و البته اگر مرد 15 ساله باشد و « زن نزدیک به زمان یاس است و این زن یک مولود آورده و دیگرقطع شده البته در این صورت مرد را هشتاد وپنج سال معطل خواهد کرد»
به این حساب، «پس از مذکورات سبب و حکمت تعدد زوجات مبرهن ومدلل شد زیرا مکررا بیان نمودیم که مرد بیچاره زن خودرا از زمان استعداد حمل الی زمان یاس هیچ وقت معطل نمی کند» ولی زن یا زوجه، « زوج خودرا سنوات عدیده و سنین متوالیه از توالد معطل می گذارد» پس، « با دلایل عقلی وحسی مباح و مستحب شد که رجال مثنی و ثلاث و رباع را از نسوان عقد نماید».
البته « دلایل عقلیه» دیگری هم هست. در پیوند با « مردان عسگری ولشگری که غالبا سفری بوده و به قتال می روند اغلب شان تاهل نمی کنند» برای این که زنهای شان در طول مسافرت ایشان « بی نفقه» نمانند. در این جا، اگر « عقل وشرع بیشتر از یک زن را جایز نکند» و مرد اکتفا به یک زن نماید، « این زن های معطله و بی شوهر که درمقابل مردان ممنوع الزواج هستند البته بلاصاحب مانده ومعطل از توالد و بی نفقه می مانند و این هم خلاف شریعت انسانیت و مروت است» والبته وقتی تعدد زوجات جایز باشد، « ممکن است اشخاص غنی ومقتدر این زن های بی نفقه و مسکینه را گرفته و استعداد توالد این بیچاره ها ضایع نشده ونظام الهی مختل نباشد». البته شعار هم می دهد. تو گوئی که تعدد زوجات به واقع، نطفه اولیه نظامهای تامین اجتماعی هم بوده است. « هر گاه به جهت فقر اهالی بعضی از زن ها بی شوهر ماندند، اغنیاء آنها را عقد نموده، تصاحب می نمایند». از این وجه گذشته، « اگر تعدد زوجات جایز نباشد» باید« شخص مسافر ولو چهل و پنج سال مدت مسافرت او باشد از ازدواج ممنوع شده واین خلاف طبیعت و قانون آزادی مظلومیت و اسارت فوق الطاقه است». با این شیوه استدلال کاملا « سکسی» که گوشه هائی از آن را وارسیدیم، می رسیم به این نکته که « پس واضح شد که تعدد زوجات امری است موافق طبیعت بشری و عقول سلیمه به خلاف معتقد مولف مزبور».
و اما چرا، یک مرد مسلمان می تواند تا 4 زن دائمی داشته باشد! فکر نکنید که همین طوری عددی از خود در آروده اند! به قول مشیرالاطبا، « در تمام دنیا اسباب تمول و تکسب منحصر به چهار است، امارت، تجارت، صناعت، زراعت، پس خداوند عالم درمقابل هریک از این اسباب مباح فرموده که مرد یک زن اختیار نماید».
البته جناب مشیرالاطبا روشن نکرده اند که نامحدود بودن ازدواج موقت ( صیغه) را به غیر از همان دلایل پیش گفته ایشان - که مردها تا صدسالگی، اهلیل به دست به دنبال جفت می گردند- با چه عواملی می توان توضیح داد!
من خودم که خیلی ارشاد شدم! شمارا نمی دانم! حتما توصیه می کنم که خود متن مشیرالاطبا را بخوانید که هم برای این دنیای تان خوب است و هم احتمالا برای آن دنیا هم به نفع شماست.
و اما، جمله ای جدی بنویسم که اسلام، و یا هر مذهب دیگری، تازمانی که مدافعینی این چنینی دارد، گمان نمی کنم به دشمن و مخالفی هم نیازی داشته باشد.
(1) محمد گلبن ( به اهتمام): گلزار خاموش: یادنامه بانو راضیه دانشیان ( گلبن)، تهران، رسانش، 1379. نوشته مشیرالاطبا در صفحات 317-306 این کتاب آمده است و همه نقل قول های مستقیم من از این متن است. همین جا ذکر خیری بکنم ازکار درخشان استاد گلبن که این کتاب به واقع خواندنی را استاد گلبن به « جای برگزاری مراسمی» برای بزرگذاشت اولین سالگرد درگذشت همسرش « بانو راضیه دانشیان» فراهم آورده است. دست استاد گلبن درد نکند.



Comments: Post a Comment
 
Weblog Commenting and Trackback by HaloScan.com

This page is powered by Blogger. Isn't yours?