$BlogRSDUrl$>
نیاک - یادداشتهای احمدسیف | |||
Tuesday, January 10, 2006درساده ترین شکل، یک بنگاه را می توان به صورت یک واحد « طرح ریزی» تعریف کرد برای این که داده ها- یا مواد اولیه- به صورت محصولی قابل عرضه شدن در بازار در بیاید.
ازهمین تعریف زیادی ساده شده، می توان سه نکته دیگر بیرون کشید: - هدف بنگاه - ساختار درونی بنگاه - ساختار بازار در پیوند با هرکدام از این نکته ها، یک دیدگاه نظری داریم و در کنارش هم، دیدگاههای مختلف که اگرچه برای خودشان پایگاه نظری دارند ولی با توجه به واقعیت های زندگی، شکل گرفته اند. اعتقاد من بر این است که اگرچه بررسی های صرفا نظری به جای خویش بسیار هم مفید است ولی اگر می خواهیم براساس این بررسی ها، سیاست اقتصادی هم تدوین کنیم، باید به این واقعیت ها هم توجه کنیم. البته کم نیستند دوستانی که با این نظر من موافق نیستند. خوب حرفی نیست. نظرشان است و بسیار هم محترم. برای نمونه، اگر به هدف بنگاه توجه کنیم، دوست گرامی روزبه، در پیوند با نکته دیگری، می نویسد: «فراموش نکنید استدلال شما منحصرا باید مبتنی بر یک مسئله حداکثر سازی سود باشد (چیزی شبیه آنچه من مطرح کردم). در غیر اینصورت از منظر تئوری اقتصاد هیچ ارزشی نخواهد داشت.» یعنی ایشان، براین گمان اند که بنگاه، فقط یک هدف دارد و آن هدف هم حداکثر سازی سود است. کار روزبه از آن جا خراب می شود که پشت بندش فتوا می دهد که در « غیر این صورت از منظرتئوری اقتصادی هیچ ارزشی نخواهد داشت.» البته هیچ را روزبه برجسته کرده است نه من. با این حساب، بسیاری از نوشته های کسانی چون ویلیام بومل، ماریس، ویلیامسون، سی یرت و مارچ وای بسا خیلی های دیگر، به گمان روزبه بی ارزش اند!!! و اما، ادعای روزبه، چند تا پیش گزاره دارد یا باید داشته باشد: - تصمیم گیرندگان در بنگاه اطلاعات کامل دارند. - صاحبان بنگاه و تصمیم گیرندگان، یک تن واحدند. یعنی اگر شما، این نکته را پیش بکشید که صاحبان سهام و مدیران حرفه ای دو گروه متفاوت باشند، دلیلی ندارد که هدف صاحبان سهام، هدف مدیران هم باشد( مشکل پرینسیپال اجنت در اقتصاد بنگاه). - بنگاه هم یک هدف بیشتر ندارد و آن حداکثر سازی سود است. هر یک از این پیش گزاره ها، مسئله آفرین اند. برای این که نکته ام اندکی روشن شود اجازه بدهید با ذکر مثالی روایتم را دنبال کنم. باشگاه منچستر یوناتید را در نظر بگیرید که اگر چه فوتبال بازی می کند ولی به جای خویش یک « بنگاه» اقتصادی بسیار موفق هم هست. به درستی الان نمی دانم حجم مالی سالانه اش چقدر است ولی می دانم تا یکی دوسال پیش، پرسود ترین باشگاه فوتبال جهان بود- شاید هنوز هم باشد. ( چون در شهری نزدیک منچستر کار می کنم دارم اندکی پارتی بازی می کنم والی این تیم بنگاه می تواند هرتیم و یا هر بنگاه دیگری باشد.) با توجه به وضعیت منچستر یوناتید، می خواهم بگویم که فرض « حداکثر سازی سود» ادعائی است که مسئله اداره بنگاهی مثل منچستر یوناتید را به حدی ساده می کند که بیفایده می شود. واقعیت این است که در این بنگاه نمی توان فقط براساس خواسته های سهام داران تصمیم گیری کرد. دلیلم هم این است که آن چه را که ما « بنگاه» می نامیم به واقع، مجموعه توافقاتی است که بین گروه های مختلفی صورت می گیرد تا در این جا، چیزی به نام باشگاه منچستر یوناتید شکل بگیرد. یعنی اگر قرار است این بنگاه در بازار- بازار فوتبال حرفه ای در انگلیس ودر اروپا- بماند و موفق هم باشد فقط خواسته های سهام داران نمی تواند تعیین کننده باشد. در این مثال، ما علاوه بر سهام داران، این گروه ها را هم داریم. - مربی و کسانی که در این عرصه کار می کنند، کمک مربی، ماساژور، فیزیوتراپیست - کارمندان دیگر باشگاه منچستر یوناتید، مدیر بازاریابی، مدیر حفظ و اداره زمین بازی - بازیکنان - شهرداری منچستر - طرفداران تیم - طلبکاران ( بانکها و دیگر موسسات مالی) - دولت مرکزی - مطبوعات بطور کلی ومطبوعات ورزشی بطور اخص یعنی می خواهم براین نکته انگشت بگذارم که بخصوص بنگاههای بزرگ، بنگاههائی تک هدفی نیستند. یعنی در این جا اگر، سهامداران بخواهند برای بیشتر کردن سود، بر قیمت بلیط خود بیفزایند، بعید نیست نتیجه آن معکوس از کار دربیاید. یعنی طرفداران تیم به تعداد گذشته به تماشای بازی ها نروند. و یااگر تصمیم بگیرند که به بازیکنان حقوق کمتری بپردازند، بعید نیست بازیکنان خوب در این باشگاه نمانند. به سخن دیگر، آن چه در این جا داریم این است که تصمیم گیرندگان در این بنگاه می کوشند که شرایطی ایجاد نمایند که همه کسانی که به نحوی با بنگاه مربوط می شوند، از شرایط راضی باشند. البته که یک بنگاه سرمایه داری، در فکر سود است و می خواهد سود ببرد و سود بیشتر را به سود کمتر ترجیح می دهد. ولی محدود کردن اهداف به همین یک مورد، به قیمت نادیده گرفتن پیچیدگی های تصمیم گیری در بنگاههای مدرن، قضیه را به حدی ساده می کند که بیفایده می شود. بد نیست به چارت بنگاه منچستریونایتد که می خواستم اینجا بگذارم ولی رفت آن بالا، نگاهی بنیدازید:
|
Comments:
Post a Comment
|
احمدسیف:مدرس بازنشسته دانشگاه هستم و اقتصاد درس می دادم I.Seyf@hotmail.co.uk پیوندهاکارنامه احمدسیف کارنامه احمدسیف-2.. مصاحبه های من وبلاگ انگلیسی احمدسیف ابراهیم هرندی هفت سنگ سرزمین آفتاب آونگ خاطره های ما زیتون مرتضی اصلاحچی تقارن بلوری یادداشتهائی از سر بی حوصلگی کاریز ملاحسنی کتاب سنج نقالی ف.م.سخن جامعه مدنی خورشید خانوم لینکستان سعید حاتمی پرنیان حامدقدوسی تریبون فمینیستی علی حیدری سهامدارجزء امیر یعقوبعلی مازندنومه مرضیه بهروز عسگری محمدجوادطواف شراره انصاری کلنگ سروش رضا کربلائی سهیل آصفی تراموا علیرضا ثمانه اکوان فرهنگ امیرعلیزاده علی خردپیر انار پرده بچه پررو زن متولد ماکو فرشید انفرادی دانشجویان پیشگام زن متولد ماکو-فارسی عبدالقادربلوچ کیوان هژیر سمیرامرادی علی نعمتی شهاب رضا ناظم سایه نازلی کاموری درنگ احمدابوالفتحی علی شاکرمی قاصدروزان ابری محمد رضا نیک خواه زنگ تفریح پویانعمت الهی قبلی ها
October 2005
November 2005 December 2005 January 2006 February 2006 March 2006 April 2006 May 2006 June 2006 July 2006 August 2006 September 2006 October 2006 November 2006 December 2006 January 2007 February 2007 March 2007 April 2007 June 2007 August 2007 September 2007 October 2007 November 2007 December 2007 January 2008 February 2008 March 2008 April 2008 May 2008 June 2008 July 2008 August 2008 September 2008 October 2008 November 2008 December 2008 January 2009 February 2009 May 2009 June 2009 July 2009 August 2009 September 2009 February 2010 March 2010 April 2010 May 2010 June 2010 July 2010 October 2010 February 2011 April 2011 August 2011 July 2012 March 2013 May 2013 June 2013 |