<$BlogRSDUrl$>

نیاک - یادداشتهای احمدسیف
 

Thursday, November 03, 2005


گزارش مخدوش بانک جهانی در باره نفتا و کارگران 


نوشته پیتر بکویس



درگزارشی که از سوی بانک جهانی در 17 دسامبر (2003) تحت عنوان « درسهائی از نفتا برای امریکای لاتین وجزایر کارائیب» منتشر شد محققان بانک معیار تازه ای از تحلیل مشکوک ، تحریف نتایج، و نتیجه گیری های غیر معقول به دست داده اند. مصمم به این که نشان بدهند که نفتا یک موهبت الهی برای مکزیک بود- باوجود همه شواهدی که در جهت عکس آن وجود دارد- نویسندگان گزارش حتی در تناقض با آمارهای خود در این گزارش، نتیجه گیری هائی کرده اند که غیر قابل دفاع است. تنها برای این که ادعا کنند که نفتا الگوی تجارت آزادی است که امریکای لاتین باید تقلید کند.
از نظرضعف تحلیل و بطرز آشکاری ضد کارگری بودن این « پژوهش» بانک جهانی تنها با گزارش صندوق بین المللی پول که در آوریل گذشته در « دورنمای اقتصاد جهانی» منتشر شد قابل مقایسه است و با آن رقابت می کند. در این گزارش صندوق مدعی شد که اروپا می تواند با کنترل زدائی از بازار کارخود به شیوه ای که در امریکا اتفاق افتاد، بیکاری را ریشه کن نماید. بررسی غیر جانبدارانه از آمارهای صندوق نشان داد که این ادعای صندوق بطور کامل بی اساس است.
در آن چه که بانک برای مطبوعات منتشر کرد بانک از تاثیرات مثبت نفتا در زندگی کارگران سخن گفت. بانک ادعا کرد که سطح واقعی مزد در مکزیک به سال 1994 رسید و بعلاوه « میزان واقعی مزد به سرعت از سقوطش در سال 1995 بهبود یافته و به تعاقب آن، میزان فقر هم کاهش یافته است»(ص viii). درواقع آمارهائی که در این گزارش هست چنین چیزی را نشان نمی دهد. یکی ا زجداول این گزارش درصفحه vii نشان می دهد که میزان واقعی مزد در طول 1994 و 2001 برمبنای دو شیوه اندازه گیری خود بانک، سقوط کرده است.از آن گذشته، یکی از دو معیار اندازه گیری فقر که در جدول آمده نشان می دهد که میزان فقر در سالهای نفتا افزایش داشته است.
از سوی دیگر، یک منحنی دیگر در صفحه 167 نشان می دهد که میزان واقعی مزد در مکزیک به نسبت مزد در امریکا از 1994 کاهش یافته است. جالب این که آمارهای میزان واقعی مزد در گزارش به سال 2001 و 2002 ختم می شود. بررسی های اکادمیک نشان می دهد که کاهش میزان واقعی مزد در 2003 شدت گرفت( برای مثال بنگرید به «NAFTA’s Promise and Realith, که از سوی بنیاد کارنگی برای صلح بین المللی در 2004 منتشر شد).
ارزیابی مشعشع بانک از اثرات نفتا حوزه اشتغال را هم در بر می گیرد. بانک در گزارشی که برای مطبوعات منتشر کرد مدعی شد که بازار کار در مکزیک « تقریبا خیلی سریع بعد از تعدیل دردناک ناشی ازبحران تکیلا در 1994 بهبود یافت». با این همه، منحنی صفحه 167 نشان می دهد که میزان بیکاری از 2000 به شدت افزایش یافت. نکته ای که گزارشگر به طور ضمنی به آن به این صورت اشاره می کند« فرار شغل از مکزیک به مناطق ارزان تر» ( ص 192). آمارهای دولت مکزیک نشان می دهد که میزان اشتغال در مناطق مکیلادورا- که قرار است نمونه های نمایشی موفقیت نفتا باشند- از 1.3 میلیون نفر در 2000 به یک میلیون نفر در 2003 کاهش یافت. گزارش 350 صفحه ای بانک به این نکته مهم اشاره ای نمی کند.
اگرچه بانک در خلاصه گزارشی که در اختیار مطبوعات گذاشته ادعا کرد که «شاهدی مبنی بر تاثیر منفی نفتا برکارگران وجود ندارد» ولی درمتن خود گزارش آمده است که رشد میزان واقعی مزد« بعد از نفتا، قابل توجه نبود»(ص. (vi
گزارش همان ادعای استاندارد اقتصاددانان نئوکلاسیک را تکرار می کند که میزان واقعی مزد، اگر میزان بهره وری افزایش یابد، بطور خودکار افزایش خواهد یافت. ولی در این جا نیز واقعیت ها با این نظریه نویسندگان گزارش در تناقض قرار می گیرد. از زمان آغاز نفتا در 1994 تا کنون، میزان افزایش بهره وری کار در مکزیک ازامریکا و کانادا بسیار بیشتر بود، ولی شکاف موجود بین میزان واقعی مزددر این کشورها بیشتر شده است ( بنگرید به همان پژوهش منتشر شده از سوی بنیاد کارنگی). ناگفته روشن است که شکاف در مزد ها برخلاف ادعای نویسنده گزارش فقط با افزایش بهره وری و از طریق بازار کمتر نمی شود.
اگرچه به نادرستی، رشد ناچیز بهره وری کار را مسبب مزد و درآمد پائین می داند، نویسنده گزارش کارگران و اتحادیه کارگری مکزیک را سرزنش می کند که در برخورد به تغییرات تکنیکی و تولید در خارج، همانند کارگران و اتحادیه های سوئدی عمل نکرده اند. « از بررسی اتحادیه های کارگری در سوئد که بطور منظم سیاست تجارتی آزاد را در پیش گرفته پذیرش تکنولوژی جدید را تشویق کرده، و تولید محصولات با بازده کم را به کشورهای دیگر منتقل کرده اند- حتی اگر در کوتاه مدت باعث دربدری کارگران شده باشد- می توان درسهای زیادی آموخت» (ص 192). درگزارش نیامده است و شاید هم نویسنده گزارش خبر ندارد که در سوئد وقتی کارگران کار خود را از دست می دهند، بیمه بیکاری دریافت می کنند که معادل 80% درآمد پیشین شان است که برای حداقل یک سال و بطور بالقوه برای مدت طولانی تر، دریافت می کنند. البته در مکزیک هیچ گونه بیمه بیکاری وجود ندارد.
از این مقایسه کاملا بی معنی و بیخود بین شرایط کاری در سوئد و مکزیک که بگذریم، نویسنده گزارش در چند صفحه بعد این حق انکارناپذیر رابرای خود قائل است که از سوی اتحادیه کارگری سوئد هم حرف بزند. چند صفحه بعد( در ص 195) می خوانیم که « اتحادیه کارگری سوئد این واقعیت اساسی را می فهمد که کارگرانی که در صنایع چوب در سوئد کار می کنند از کارگران برزیلی و شیلیائی بیشتر مزد می گیرند، نه به خاطر هیچ گونه قانون کار بلکه به خاطر درجه بالای مکانیزه بودن کار در ترکیب با دانش پویا که موجب نوآوری دائمی و افزایش بهره وری کار می شود». نتیجه این ادعای نویسنده این است که اتحادیه کارگری سوئد آماده است تا همه حمایت های قانونی که کارگران از آن برخوردارند را از دست بدهد. آدم حیران می ماند که آیا نماینده سوئد در بانک جهانی، مفاد این گزارش را تائید می کند.
برای این که در یک جانبه بودن گزارش برعلیه هرگونه حمایت قانونی از حقوق کارگران تردیدی باقی نمی ماند گزارش این ادعای اثبات نشده را تکرار می کند که بخش بی بو وخاصیت حقوق کارگران در نفتا که NAALC نامیده می شود می تواند سراز« تغییر ناپذیری مزدها» و یا نتایج خطرناک دیگر در بیاورد. « هیچ ضمانتی وجود ندارد که از موارد NAALC درکشورهای صنعتی به عنوان موانع تجارتی، سوء استفاده نشود»(ص195). گزارش کوچکترین شاهدی دراثبات این ادعا به دست نمی دهد. درواقع تحلیل گزارش از NAALC نشان می دهد که تنها عملکرد آن « تضمین اجرای قوانین کاری موجود است» و بعلاوه، NAALC هیچ گونه قدرت اجرائی ندارد و از 1994 که NAALC به اجرا در آمد، « هیچ شکایتی به جائی نرسیده و از دفتر وزیر آن سو تر نرفته است» ( صص 194، 197)
دیگر بخش های این گزارش در باره دیگر گروه های انسانی در مکزیک همین تصویر « دلپذیر» را به دست می دهد. گزارشی که به مطبوعات ارایه شد مدعی است که « زارعان مکزیکی از جمله آنان که زندگی بخیر و نمیر دارند، آن گونه که ادعا می شد از نفتا تاثیرات منفی نگرفته اند». گزارش ادامه می دهد که « برخلاف بعضی پیش نگری ها، نفتا بر کشاورزی مکزیک اثرات فوق العاده مخرب نداشته است» (ص xiv ).
براساس آمارهای دولت مکزیک، اشتغال در بخش کشاورزی مکزیک از 8.1 میلیون در 1993 به 6.8 میلیون در 2002 رسید که 16% کاهش نشان می دهد. دربررسی بنیاد کارنگی- که پیشتر به آن اشاره شد- آمده است که« رها سازی تجارت در بخش کشاورزی که بعد از نفتا اجرا شد، تنها عامل تعیین کننده کاهش فرصت های شغلی در کشاورزی مکزیک است». احتمالا شاید محققان بانک به این اشاره داشتند که انتظار این بود که فرصت های شغلی از دست رفته بسیار بیشتر از 16% باشد- البته وقتی از « بعضی پیش نگری ها» سخن می گویند بطور مشخص حرف نمی زنند- شاید به همین خاطر است که از دست رفتن 1.3 میلیون فرصت شغلی در این بخش، به این معناست، که نفتا یک موفقیت بحث ناپذیر برای کشاورزان مکزیکی بوده است.
کل این گزارش 350 صفحه ای در وب سایت بانک جهانی موجود است.
دست برقضا، اولین درسی که بانک جهانی می خواهد تا امریکای لایتن از نفتا بیاموزد این که « انگلیسی یاد بگیرند»، چون این گزارش فقط به زبان انگلیسی منتشر شده است. تنها یک خلاصه 30 صفحه ای به اسپانیائی تهیه شده است.
منبع:
Economic Justice News, Vol. 7, no. 1, January 2004



 
Weblog Commenting and Trackback by HaloScan.com

This page is powered by Blogger. Isn't yours?