$BlogRSDUrl$>
نیاک - یادداشتهای احمدسیف | |||
Saturday, October 29, 2005فکر کردم بد نیست چند کلمه ای برای رفع خستگی شما بنویسم. چه چیزی بهتر از شماری از حکایت های تاریخی خودما. « وقتی کریم خان زند بیمار شد. طبیبی حاضر آوردند.چون نبض و زبان بیمار بدید گفت گل خطمی بجوشانند و آلت اماله آماده کنند. چون چشم کریم خان به اماله افتاد در غضب شد و فریاد زد: کدام پدرسوخته را باید اماله کرد؟ طبیب وحشت زده گفت:- جان نثار را، خان! پس به فرمان کریمخان طبیب رابر زمین افکنده و اماله کردند و قضا را روزدیگر بیمار بهبود یافت و از بستر برخاست. گفته اند که از آن پس، هرگاه کریمخان احساس اندک کسالتی می کرد فرمان می داد تا حکیمباشی مخصوص را اماله کنند» کتاب کوچه، حرف الف، دفتر سوم، ص 802 زین العابدین ظهیرالاسلام که در 1261 قمری به دنیا آمده بود درزمانه ناصرالدین شاه امام جمعه تهران بود. « امام جمعه تهران به تلاشی عظیم افتاد و بحران سختش روی نمود. تولوزان دکتر را به عیادت وی آوردند. خوردن شراب کهنه تجویز کرد. امام جمعه استیحاش نمود که اگر بخورم به جهنم خواهم رفت. دکتر گفت: اگر نخورید زودتر خواهید رفت!» همان کتاب، ص 811 درباب اخلاق در باب مسایل مربوط به اخلاق هم کتابهای تاریخی ما، منابع لایزالی هستند. هر صفحه اش، هر فصلش پر ولبریز است از درسهای اخلاقی که مخصوصا برای جوانان وحتی برای پیران این دوره و زمانه هم بسیار مفیدند. مثلا مملکت اسلامی ایران را در اواخر قرن نوزدهم در نظر بگیرید. روز دوشنبه 10 جمادی الاولی 1303 هجری، اعتمادالسلطنه لنگ لنگان به دربار می رود تا برای شاهنشاه ایران زمین، ناصرالدین شاه قاجار، قصه بخواند. ولی شاه به او خبر می دهد، « دیشب خواب غریبی برای تو دیدم.». من اگرچه حضور نداشتم ولی حدس می زنم که نیش آقای اعتمادالسلطنه باید تا بناگوش باز شده باشد ولی شاه ادامه داد، خواب دیدم « که در میان مردم و جمعیت با حضور وزراء بلکه سفرا با تو لواط می کنم و خودم ازاین کار تعجب دارم که چه طور شد من با تو این کار را می کنم». البته تعجب هم دارد که آدم مثلا 60 ساله ای در خواب با یک مرد 54 ساله ای آن هم در یک مملکت اسلامی لواط کند! ولی اعتمادالسلطنه خودش را از تک و تا نمیندازد. خواب شاه را تعبیر می کند، « عرض کردم، این خواب پادشاه تعبیری دارد و آن این است که یک التفات بزرگی که هیچ کس انتظار ندارد و محل تعجب همه خواهد بود در حق من خواهید فرمود که خودتان هم از بزرگی این مرحمت تعجب می کنید! فرمودند بلی باین چنین باشد»( روزنامه خاطرات اعتمادالسلطنه، تهران1350، ص 409) خبر ندارم و مهم هم نیست خبر داشته باشم که آیا این گونه شد یا نه؟
|
|
احمدسیف:مدرس بازنشسته دانشگاه هستم و اقتصاد درس می دادم I.Seyf@hotmail.co.uk پیوندهاکارنامه احمدسیف کارنامه احمدسیف-2.. مصاحبه های من وبلاگ انگلیسی احمدسیف ابراهیم هرندی هفت سنگ سرزمین آفتاب آونگ خاطره های ما زیتون مرتضی اصلاحچی تقارن بلوری یادداشتهائی از سر بی حوصلگی کاریز ملاحسنی کتاب سنج نقالی ف.م.سخن جامعه مدنی خورشید خانوم لینکستان سعید حاتمی پرنیان حامدقدوسی تریبون فمینیستی علی حیدری سهامدارجزء امیر یعقوبعلی مازندنومه مرضیه بهروز عسگری محمدجوادطواف شراره انصاری کلنگ سروش رضا کربلائی سهیل آصفی تراموا علیرضا ثمانه اکوان فرهنگ امیرعلیزاده علی خردپیر انار پرده بچه پررو زن متولد ماکو فرشید انفرادی دانشجویان پیشگام زن متولد ماکو-فارسی عبدالقادربلوچ کیوان هژیر سمیرامرادی علی نعمتی شهاب رضا ناظم سایه نازلی کاموری درنگ احمدابوالفتحی علی شاکرمی قاصدروزان ابری محمد رضا نیک خواه زنگ تفریح پویانعمت الهی قبلی ها
October 2005
November 2005 December 2005 January 2006 February 2006 March 2006 April 2006 May 2006 June 2006 July 2006 August 2006 September 2006 October 2006 November 2006 December 2006 January 2007 February 2007 March 2007 April 2007 June 2007 August 2007 September 2007 October 2007 November 2007 December 2007 January 2008 February 2008 March 2008 April 2008 May 2008 June 2008 July 2008 August 2008 September 2008 October 2008 November 2008 December 2008 January 2009 February 2009 May 2009 June 2009 July 2009 August 2009 September 2009 February 2010 March 2010 April 2010 May 2010 June 2010 July 2010 October 2010 February 2011 April 2011 August 2011 July 2012 March 2013 May 2013 June 2013 |