<$BlogRSDUrl$>

نیاک - یادداشتهای احمدسیف
 

Wednesday, October 26, 2005



شهر تك پران

تهران:
ای شهر دل گرفتة زندانی
ای شهر تن فروش
ای شهر بد نفس، كه نفس هایت، دود است و گازوئیل
من از چه روست، كه در میان كوچه های غرق دودة تو
این همه شادم و سرخوشم؟
مانند كاه،
مثل پرم كه وزن ندارد.
تهران:
ای شهر تك پران
با این كه در میان كوچه های تو، تهران
روزی هزار بار گم می شوم
با این همه،
من از چه روست كه با كوچه های غریب ات
احساس می كنم كه رفبق ام؟
تهران: تهران:
ای شهر دودسرشت:
ای شهر صف
صف های تایر و برنج و نان و الكلُ گندم
صف های پرخوری،
در میان شكم های سرشار گشنگی[i]
ای شهر منطق وارونه
ای شهر گیج،
شهر بزن بزن، برای هیچ
شهر صدا، صداهای بی خود و موذی
شهر كران….
و شهر خسته و متظاهر
و شهر… چهره های عبوس و زندانی
من از چه روست
كه در میان این همه سختی،
این همه جان كندن،
احساس می كنم كه نفس هایم آسان ترند و سبك تر؟
تهران: تهران:
ای شهر گیج، ای شهر گیج سران
كه قتل گاه امید هزارانی
من از چه روست كه در میان این همه زشتی
احساس می كنم كه جهان زیباست.
و زندگانی من در كنارتو
در لابلای كوچه های دلگرفته و غمگین ات
كه در میانه شان،
مانند كودكان
گم می شوم
آن قدرها كه می گویند، بد نخواهد بود
تهران: تهران :
ای شهر بو ق های مكرر
شهر شلوغ،
ای شهر حق كشی
ای شهر مست، مست الكل وخون
شهر تكبر و تزویر
ای شهر تن فروش
ای شهر هرج و مرج و بی سر و سامان،
ای شهر هرت…
آیا از آن نجابت دیرین ات
چیزی به رسم یادگار به جا مانده است؟
تهران
ای قتلگاه
ای قتلگاه شرف
ای شهر پنجه بكس
ای شهر عربده
ای شهر عشق و آشتی
ای شهرقهرو ستم
ای شهر گورهای مخفی و ناپیدا
ای شهر خون طلب
ای شهر زخم دار
من از چه روست كه
این همه با یاد و یادگارهای تو
این خطوط مبهم و ناخوانا
كه در ذهن مه گرفته مغزم كمرنگ می شوند،
سرمستم؟
تا كجا؟
تا كی؟
شط طویل خاطره هایم جاری است
در امتداد زمان
تا مركز زمین.
و من هنوز…
تصویرهای كودكی ام را
كه با عشق و انتظار
در قاب سینة خود حفظ كرده ام
مانند آب صاف و گوارائی می نوشم
تهران: تهران:
ای شهر پنجه بكس و عربده
ای شهر صف
ای شهر مست
ای شهر دود ودم
شط طویل خاطره هایم
جاری باد
زیرا كه سالهاست
جز خون و نعش،
جز تلخی و تباهی و زشتی
جز نابكاری ونادانی،
جز جسد
چیزی به چشم های خسته نمی آید
تهران، تهران
ای شهر پنجه بكس و عربده
شهر قمه
قمه های موتور سوار
ای شهر عشق و صفا
ای شهر صف
ای شهر مست
مست جین و ویسكی قاچاق
ای شهر مهر ووفا
ای شهر دود ودم
شهر گذشت
ای شهر فاحشه های نابالغ
شهر آدمیان بلوروار
ای شهر دروغ و دوروئی
شهر فریب
ای شهر تك پران،
تا كی و تا كجا؟
خود را به خاطره هایم بسپارم؟

منامه- بحرین، هتل گلف گیت، 29 اگوست 2003
[i] در بيرون رستوران البرزدر تهران دو صف وجود دارد. صفي از مشتريان كه بروند و كباب هاي 50تا 70 سانتيمتري را نوش جان كنند. رستوران در ظرف هاي يك بار مصرف غذاي زیاد آمده را به مشتريان مي دهدكه به خانه ببرند. در بخش خروجي رستوران، صفي است از گرسنگان كه از مشتريان غذاي زياد آمده را گدائي مي كنند! ا زکسی نقل نمی کنم. خودم به چشم خودم دیدم.



 
Weblog Commenting and Trackback by HaloScan.com

This page is powered by Blogger. Isn't yours?