<$BlogRSDUrl$>

نیاک - یادداشتهای احمدسیف
 

Friday, October 14, 2005


« زنانه کردن فقر» دیگر چه حرف مزخرفی است که در باره اش نوشته ای! 


بنده خدائی به من ایمیل زده است که « زنانه کردن فقر» دیگر چه حرف مزخرفی است که در باره اش نوشته ای! اگرچه این ایمیل امضاء ندارد ولی روشن است که « آقائی» لطف کرده و آن را برای من فرستاده است. با این امید که این نوشته را بخواند می خواهم در باره این « حرف مزخرف» اندکی بیشتر توضیح بدهم.
بدون این که بخواهم وارد جزئیات بشوم باید بگویم که « زنانه کردن فقر» درسالهای 1970 در مباحثی که در امریکا درباره موقعیت زنان بدون شوهرولی دارای فرزند و نظام رفاه اجتماعی در جریان بود بر سر زبانها افتاد. ولی بعد، درچارچوب های دیگری هم مورد استفاده قرار گرفت و قرار می گیرد. بطور کلی منظور از زنانه کردن فقر افزایش شماره خانواده هائی است که زن مسئول آن است و در مرحله دوم، منظور از آن، مشارکت بیشتر زنان در کارهای کم مزد شهری و عمدتا در بخش غیر رسمی اقتصاد است.
از یک دیدگاه دیگر، زنانه کردن فقر به سه منظورنیز بکارگرفته می شود.
- فقر درمیان زنان بیشتر از مردان است.
- فقر زنان جدی تر از فقر مردان است.
- به ویژه درپیوند با افزایش شماره خانوارهائی که زن مسئول آن است، شاهد فقر عمیق تری هستیم.
یکی از مشکلات جدی در راه وارسیدن بیشتر این مقوله کمبود داده های آماری است. آمارهای مربوط به فقر در وجوه عمده شامل فقر خانوار می شود بدون این که میزان دسترسی زن و مرد را به درآمد خانوارو به خدمات بطور مستقل و مجزا مشخص نماید. این مقوله به خصوص در دو سه دهه در پیوند با رفرم های تعدیل ساختاری که دراغلب کشورها انجام گرفته است بیشتر بر سر زبانها افتاده است. دلیل اصلی و اساسی اش هم این است که هزینه رفرم های اقتصادی تعدیل ساختاری بطور نابرابری بر گردن زنان می افتد. درعین حال، دراغلب جوامعی که برای مقابله با پی آمدهای این سیاست، برنامه های حداقل امنیت اجتماعی را به اجرا در آورده اند، این برنامه ها بطور علنی تنها مردان را د رنظر می گیرد و از بررسی وضع زنان غفلت می کند. شواهد آماری نشان می دهد که وقتی درآمد خانوار کاهش می یابد، مردان معمولا سهم بیشتری از درآمد کش رفته خانوار را برای رفاه خویش دراختیار می گیرند و آن چه که به خانوار می رسد کاهش می یابد. در همین راستا، زیاد اتفاق می افتد که با تداوم این روند کاهش یابنده، مردان بطور کلی از پرداخت هر گونه پولی به خانوار شانه خالی می کنند و یکی از دلایلی که شاهد افزایش شماره خانوارهائی با مسئولیت زنان هستیم همین پدیده است.
درگزارش سازمان ملل ( برای سال 1995) برا ی مثال می خوانیم که از 1.3 میلیارد نفری که در فقر زندگی می کنند 70% آن زنان هستند.
به خصوص در جوامعی که برنامه تعدیل ساختاری را به اجرا درآورده اند، همراه با کاهش موقعیت های شغلی در بخش رسمی، بخش غیر رسمی بصورت یک منبع عمده اشتغال برای زنان و مردان بیکار شده و جویای کار در آمده است.سازمان ملل در سال 2000 گزارش کرد که نسبت زنان در این بازار غیر رسمی از مردان بسیار بیشتر است. التبه در این بخش، نه فقط میزان مزد معمولا کمتر است بلکه ساعات کار طولانی تراست و کارگران از حق وحقوقی برخوردار نیستند. وقوانین موجود- اگر چنین قوانینی وجود داشته باشد معمولا به اجرا گذاشته نمی شوند.
حالا که از تعدیل ساختاری حرف زده ام پس نقش اش را در زنانه کردن فقر بررسی کنم.
با همه ادعاهای مدافعان این سیاست ها، آن چه د راین کشورها شاهدیم نشان می دهد که:
- عدم امنیت شغلی افزایش یافته است ( آن چه که معمولاتحت عنوان بازار کار منعطف از آن سخن می گویند)
- فعالیت اقتصادی در بخش غیر رسمی و حتی غیر قانونی بیشتر شده است.
- افزایش بیکاری
- افزایش فقر، فساد مالی و جرم وجنایت
- کاهش میزان واقعی مزد و حقوق باز نشستگی
- افزایش نابرابری اجتماعی
- کاهش خدمات اجتماعی و دولتی در آموزش، بهداشت، بهداشت خانواده، نگه داری نوزادان، و بطور کلی نظام رفاه اجتماعی. نه تنها در جوامع پیرامونی بلکه حتی در جوامع غربی هم هزینه اصلی این سیاست ها از کیسه زنان پرداخت می شود.
- کاهش نقش و نفوذ اتحادیه های کارگری، امنتیت و بهداشت محیط کار، و حمایت قانونی از حقوق کارگران
- کاهش حمایت های بهداشت محیط زیست.
شواهد موجود نشان می دهد، تاثیر این تحولات منفی در اقتصاد بر زنان به نسبت بیشتر است. زنان بخش عمده کسانی هستند که در نتیجه اجرای این سیاست ها به حاشیه نشینی مجبور می شوند. و به همین خاطر، موقعیت اقتصادی و اجتماعی زنان در این جوامع هر روزه بدتر می شود. تبعیض بر علیه زنان در بازار کارافزایش می یابد و تازه، از نظر اجتماعی نیز این تبعیض بیشتر به راحتی مشهود نیست.
تاثیر افزایش بیکاری و کمبود منابع برزنان به نسبت بیشتر از مردان است. در پی آمد این فشارها، بطور روزافزونی زنان به صورت نیروی کار تحصیل کرده ولی ارزان در می آیند. در این مجموعه، موقعیت زنان به حاشیه رانده شده، برای نمونه زنان روستائی، زنان مهاجر، زنان کهن سال، زنان دارای نقض عضو، زنان جوان، زنان کولی از دیگران به مراتب بدتر است. دراغلب جوامع در حال تعدیل، سیاست پردازان به مسایل مربوط به جنسیت توجه کافی مبذول نداشته و حتی تبعیض بر علیه زنان را به رسمیت نمی شناسند و یا می کوشند برای این تبعیضات توجیهات مذهبی و فرهنگی بتراشند. در نتیجه، فرایند تدوین این سیاست ها از پرداختن به نیازهای زنان غفلت می کند. دربازار کار، تمرکز زنان در حوزه های خاصی است- بهداشت، آموزش، بخش خدمات کم مزد، بخش کم مزد صنعت، برای مثال صنعت نساجی، و دوزندگی و بافندگی.
دردیگر حوزه ها نیز این تبعیض ها وجود دارد و معمولا برای رفع شان عملی انجام نمی گیرد. بطور مشخص، زنان برای انجام کار مشابه در همه کشورها، کمتر از مردها مزد دریافت می کنند. حقوق بازنشستگی زنان از مردان کمتر است. حضور زنان در مقام مدیریت با سهم شان در نیروی کار هیچ ارتباط معنی داری ندارد ومعمولا بسیار ناچیز است. نه فقط زنان کمتر از مردان مزد دریافت می کنند بلکه در صنایع کم مزد، بخش عمده و اساسی کارگران آن زن هستند. تفاوت مزد زن و مرد برای انجام کار مشابه در بخش غیررسمی از بخش رسمی بیشتر است.
گذشته از دلایل پیش گفته، به دلایل زیر شاهد زنانه کردن فقر در این جوامع هستیم.
- انزوا وکناز گذاشته ماندن اجتماعی زنان
- تداوم فرهنگ پدرسالارانه در این جوامع.
- حفظ و گسترش انواع گوناگون نابرابری و تبعیض و پیش داوری در ذهنیت اجتماعی
- کمبود منابع
- موانع موجود برسر فعالیت های اجتماعی و اقتصادی مستقل زنان
اجرای بیشتر برنامه های تعدیل ساختاری، باعث می شود که وضعیت زنان از آنی که هست نیز خرابتر بشود.
دراغلب این جوامع، بخش عمده کارمندان و کارگران بخش دولتی زنان هستند که در نتیجه اجرای این سیاست ها و آب رفتن بخش دولتی، از کار بیکار می شوند و درنهایت، شماره قابل توجهی از آنان مجبورند که در بخش غیررسمی و حتی غیر قانونی اقتصاد به بکار بپردازند. از سوی دیگر، در این جوامع، همانند دیگر جوامع، هنوز بخش عمده کارخانگی بوسیله زنان انجام می گیرد. اجبار به کارکردن در بخش غیر رسمی که ساعات کارش طولانی تر است، در عمل ساعات کارروزانه و هفتگی زنان را بیشتر می کند.
وقتی هزینه های دولتی در بخش های اجتماعی کاهش می یابد، برای نمونه قطع پرداخت مقرری به زنانی که بچه به دنیا می آورند، کاهش مهد کودک های دولتی، پایان دادن به خدمات مجانی بهداشتی دولتی، خصوصی کردن آموزش، کاستن از پرداخت های رفاهی، پرداختهای بازنشستگی، فشار اصلی این برنامه ها هم چنان بر دوش زنان قرار دارد.نمی دانم برای این آقای نه چندان محترم آیا روشن شد که این « حرف مزخرف» به واقع چه بود که در باره اش نوشته ام یا نه؟ به حضور انوارشان اعلام می کنم که اگرفرصتی پیش بیاید باز هم خواهم نوشت.



 
Weblog Commenting and Trackback by HaloScan.com

This page is powered by Blogger. Isn't yours?