<$BlogRSDUrl$>

نیاک - یادداشتهای احمدسیف
 

Saturday, October 29, 2005


ما و این رجال کودک آزار ما: 


:

آورده اند که فرخ خان امین الدوله که نماینده دولت ایران در کنفرانس پاریس بود در بچگی از غلام بچگان دربار فتح علی شاه قاجار بود. ابوالقاسم قائم مقام فراهانی، قبل از این که به دستورجانشین فتح علی شاه، محمد شاه، خفه شود، در باره اش نوشت:
« معقول کاری، روزگاری داشتیم. هروقت که از خدمات دولتی خسته می شدیم در سالاریه سرگرم بازی شطرنج بودیم و چون از حرکات فیل و فرزین و رخ ملال حاصل شدی به غنچ و دلال فرخ واصل شدمی. چه فرخ لبی رنگین تر از لاله، دلی سنگین تراز مرمر، بهشت نعیم، ید وبیضای کلیم، کلاله مو، لاله رو، ابرو کمند، بالا بلند، تذرو خرام، شیرین کلام، گل بدن، جادو سخن، نازک میان، سهام مژگان، قندین لب، ماه غبعب، روشن ضمیر، خرما کیر، پرمایه، فندق خایه... بود»
و زمانی که فرخ به او تمکین نکرد، دراین باره نوشت:
« او ومن هر دو به هم نازیم و نازمن به است
او به کون خویش نازد، من به کون شهریار
»
وقتی بزرگ شد و بر صورتش به قول سعدی، «چون به گردی نشست» فتحعلیشاه او را همراه نامه ای به حضور عباس میرزای ولیعهد فرستاد. در آن نامه می خوانیم:
« فرزند جانم، غلام بچه های ما رفته رفته بزرگ شده اند و دیگر مناسب این خدمت نیستند. باید مقداری غلام بچه های خوشگل و قشنگ هر چه زودتر تدارک دیده، بفرستی»( به نقل از محمود کتیرائی: فراماسونری درایران، تهران، صص 33-31)
نامه فتحعلیشاه در پستخانه مبارک گم شد و درزمان ناصرالدین شاه، یکی از نوکران اقبال الدوله که سواد زیادی نداشت، نامه را در پشت قفسه ای که شکایات رسیده از ولایات را بایگانی می کردند پیدا کرده و بلافاصله آن را به اقبال الدوله رسانید. اقبال الدوله در روز پنجشنبه 19 جمادی الثانی 1305، برای اعلیحضرت ناصر الدین شاه « دو نفر بچه کاشی هدیه» برد و « لباسهای مضحکی تن آنها کرده بود. خیلی خنده داشت. تمام اوقات همایونی امروز صرف آنها بود»( روزنامه خاطرات اعتمادالسلطنه، تهران 1350 ص 538)
از قرار معلوم، به طریقی که برایمان روشن نیست اعتمادالسلطنه خودش به متن نوشته قائم مقام دسترسی پیدا کرد. در خاطرات سال 1298 هجری قمری خود نوشت:
« ... غلامحسین حقه باز که ملحف حسن علی خان نام جوانی است خوشرو و خوش مو، کمر باریک، کفل بزرگ، چشم درشت، گونه سرخ، لب کوچک، که میرزا فروغی در مدحیه او گفته است:
آن کس که تو را پدید در عالم کرد
از جوهر زن به خلقت مردآورد
ا زخلقت تو غریب تر نتوان دید
ای معنی زن، پدید در صورت مرد
را همراه آورده بود. خیلی خوش گذشت
» ( همان، ص 84)



 
Weblog Commenting and Trackback by HaloScan.com

This page is powered by Blogger. Isn't yours?