<$BlogRSDUrl$>

نیاک - یادداشتهای احمدسیف
 

Wednesday, March 29, 2006


عاشقان چنگ 


جان پیلجر
عاشقان جنگی که من در جنگهای واقعی می شناختم آدمهای بی آزاری بودند که فقط به خودشان لطمه می زدند. آنها به ویتنام یا کامبوج
جلب می شدند چون در آنجا مواد مخد رزیاد بود. یا به بوسنی می رفتند که رولت مرگ وجود داشت و برایشان جذاب بود. معدودی هم می گفتند که می خواهند « به جهان اعلام کنند» و صادق هایش می گفتند که آنها عاشق جنگ اند. یکی روی بازویش خالکوبی کرده بود که « جنگ سرگرمی است». او روی یک مین زمینی ایستاد.
من وقتی نوع دیگری از عاشقان جنگ را می بینم، گاه این احمق ها را به خاطر می آورم. این نوع عاشقان جنگ، هیچ گاه جنگی ندیده اند و اغلب هم دست به هرکاری زده اند که جنگ را نبینند. علاقه این عاشقان جنگ، یک پدیده است که با وجود فاصله داشتن از عینیتی که عاشقش هستند، کدر نمی شود. روزنامه های یک شنبه را بخوانید، در آن جا این ها را می بنید، افراد قائم بخودی که به غیر از تجربه روزهای شنبه شان در مراکز خرید، تجربه دشواری ندارند. تلویزیون را روشن کنید، آنجا هم همین ها را می بینید، هرشب نه این که از عشقشان به جنگ حرف بزنند بلکه به نیابت از دستگاهی که به آن وابسته اند، عشق به جنگ می فروشند. مت فرای- گزارشگر بی بی سی از امریکا- می گوید، « تردیدی نیست» که « تمایل به انجام کار خوب، به بردن ارزش های امریکائی به بقیه دنیا، وبه ویژه به خاورمیانه.... اکنون به طور روزافزونی به قدرت نظامی گره خورده است».
مت فرای این عبارت را در 13 آوریل 2003 وقتی جورج دبلیو بوش « شوک وخوف» اش را برعلیه عراق بی دفاع آغاز کرد، به زبان آورد. دو سال بعد، بعد ازاین که یک ارتش اشغالگر خارج از کنترل، نژادپرست، سرکش، و بطور بدی آموزش دیده، « ارزش های امریکائی» را به صورت قبیله گرائی، جوخه های مرگ، حملات شیمیائی، یورش با اورانیوم ضعیف، و بمب های کلاستری برای عراقی به ارمغان برد، مت فرای، بمب افکن های ب 52 را « قهرمانان تکریت» می خواند.
سال گذشته، او پاول ولفوویتز، معمار قتل عام در عراق را « یک روشنفکر» خواند که « خیلی جدی به قدرت دموکراسی و توسعه از پائین اعتقاد دارد». در باره ایران، فرای خیلی جلو بود. در ژوئن 2003 به بینندگان بی بی سی گفت« ممکن است برای تغییر رژیم درایران هم دلیل کافی وجود داشته باشد».
چه تعداد زن، مرد، کودک کشته یا زمین گیر می شوند اگر بوش به ایران هم حمله کند؟ دورنمای حمله به ایران به خصوص برای آن عاشقان جنگ که از تحولات عراق ناامید شده اند، بسیار جذاب تر است. ماه قبل جرالد بیکر در تایمزنوشت، که « حقیقت غیر قابل انکار و غیر قابل تصور این است که ما باید برای جنگ با ایران آماده بشویم.... اگر ایران با آرامش و امنیت به موقعیت اتمی ارتقا پیدا کند، در تاریخ جهان نقطه عطفی خواهد بود شبیه به انقلاب بلشویکی یا روی کارآمدن هیتلر». « به نظر آشنا می آید!». در فوریه 2003 بیکر نوشت، که « پیروزی درعراق به سرعت ادعای امریکا و انگلیس را در باره خطری که صدام ارایه می داد ثابت می کند».
« آمدن هیتلر»، به واقع شعاری برای تهیج عاشقان جنگ است. این راقبلا هم شنیده ایم. وقتی که در 1999ناتو، « ماموریت اخلاقی اش را برای نجات کوسوا» ( به نقل از بلر» انجام می داد، که به واقع، الگوئی برای اشغال عراق بود. در حمله به صربستان، 2 درصد موشکهای ناتو به هدف های نظامی اصابت کردند، بقیه هم بیمارستانها، مدارس، کارخانه، کلیسا، و استودیو های تلویزیونی را منهدم کردند. مطبوعات به دنبال بلر و چند تن از مقامات دولت کلینتون، به صورت دست جمعی اعلام کردند که ما « باید، چیزی « نزدیک به نسل کشی» در کوسوا را متوقف کنیم. این را تیموتی اش در2002 در گاردین نوشت. صفحه اول دیلی میرورو سان اعلام کردند« تکرار هولوکاست». ابزور « راه حل نهائی بالکان» را اعلام کرد. ولی مرگ اسلوبودان میلوسویچ عاشقان جنگ و جنگ فروشان را به یاد گذشته ها برد. البته در اعلام خبر مرگ او، از« نسل کشی» « هولوکاست، و« آمدن هیتلر» سخنی گفته نشد. دلیل اش روشن است. همه آن برطبل کوبیدن ها، در هنگام زمینه سازی برای اشغال عراق و یا اکنون برای حمله به ایران، از دم مزخرف بود. تفسیر غلط نبود. اشتباه نبود. تخم گذاشتن کسی نبود. نه، مزخرف بود.
آنها گفتند که «قبرهای دستجمعی» در کوسوا، توجیه گر عمل شان است. وقتی که بمباران تمام شد، متخصصان بین المللی وجب به وجب کوسوا را گشتند. ماموران اف بی آی هم وارد شدندو به ادعای آن سازمان به بررسی چیزی پرداختند که « بزرگترین محیط بزهکاری در تاریخ اف بی آی» بود. چند هفته بعد وقتی که حتی یک قبر دستجمعی هم پیدا نکرده بودند، ماموران اف بی آی و دیگر متخصصان به خانه های شان باز گشتند.
در 2000، دادگاه جنایات جنگی در لاهه اعلام کرد که کل اجسادی که در « قبرهای دستجمعی» کوسوا پیدا شد 2788 نفر بود. این تعداد شامل صربها، کولی ها، و کسانی بود که بوسیله متحدان ما د رکوسوا- ارتش آزادیبخش کوسوا- کشته شده بودند. این یعنی که دلیل حمله به صربستان، یعنی، « 225000 مرد آلبانیائی بین سن 14 تا 59 مفقود شده اند که به احتمال زیاد کشته شده اند» ( سفیر امریکا دیوید شیفر ادعا کرد)، صرفا دلیلی موهوم بود. تا آن جا که من می دانم تنها وال استریت ژورنال، به موهوم بودن این دلیل اعتراف کرده است. یک طراح ارشد سابق ناتو، مایکل مک گوایر نوشت« توصیف بمباران به عنوان یک مداخله انسان دوستان، به واقع توهین آمیز است». به واقع، « ماموریت» ناتو عمل حساب شده و نهائی انتقام جوئی برای محوکردن ایده یوگسلاوی بود.
برای من یک خصلت تنفر آمیز بلر و بوش و کلینتون و روزنامه نگاران مشتاق بارگاه آنها این است که ایشان زنان و مردان مستقری و جاافتاده ای هستند که مشتاق خونریزی اند بدون این که خونریزی را دیده باشند، مشتاق دیدن تکه های بدن اند بدون این که هرگز بدن های متلاشی شده را رویت کرده باشند، سردخانه هارا پراز جسد می خواهند بدون این که هرگز در آنها به دنبال عزیز خود گشته باشند. نقش آنها تحیمل دنیای موازی است از حقایق ناگفته از دروغ های عمومی. این واقعیتی است که میلوسویچ در مقایسه با قاتلان صنعت سالار ما یعنی بوش و بلر، به واقع ذره ای بیش نبود.
اصل را در اینجا بخوانید.



Comments: Post a Comment
 
Weblog Commenting and Trackback by HaloScan.com

This page is powered by Blogger. Isn't yours?