<$BlogRSDUrl$>

نیاک - یادداشتهای احمدسیف
 

Tuesday, March 14, 2006


مقوله قرارداد در اقتصاد 


بگذارید از یک تعریف خیلی ساده بنگاه آغاز کنیم. معمولا بنگاه را به عنوان، یک واحد تولیدی در اقتصاد سرمایه داری تعریف می کنیم. ولی این واحد تولیدی در نهایت، چیزی به غیر از مجموعه ای از مناسبات بازرگانی بین گروه های ذینفع دریک بنگاه با بنگاههای دیگر نیست. این مناسبات شامل، عرضه کنندگان محصول، مصرف کنندگان، کارمندان ، و طبیعتا مالکان، یا سرمایه گذاران بنگاه است. البته یک بنگاه، به ناگزیر وارد مناسباتی با دولت هائی که در آن فعالیت می کند، هم می شود و عملکرد بنگاه از مناسبات با رقبا نیز تاثیر می گیرد. آن چه که به یک بنگاه خاص اقتصادی هویت می بخشد، این مجموعه مناسبات است.
یکی ازاولین وظایف مدیران تضمین هم خوانی اجزای این مناسبات با یک دیگر است تا محصول طرح ریزی شده با مقدار در نظر گفته شده کار، سرمایه، مواد اولیه تولید شود. تقریبا در همه این مناسبات، یک جریان مالی هم وجود دارد. از فروش محصول به مشتری، بنگاه درآمدش را کسب می کند. به عوض، درازای آن چه که خود از دیگر بنگاهها می خرد، باید به آنها چیزی بپردازد. کارمندان باید در پایان هفته یا ماه حقوق خودرا دریافت نمایند. در پایان سال مالِی، باید با محاسبه عملکرد به دولت مالیات بپردازد( البته من در اینجا منظورم یک اقتصاد معمولی است نه اقتصاد ایران). البته آن چه که به سهامداران باید پرداخت شود هم باید مشخص بشود.
برای انجام این مجموعه، بنگاه با همه واحدهای که با آنها درگیر می شود، به یک معنا، « قراردادی» « امضاء» می کند. البته دلیلی ندارد که ماهیت قرارداد در همه موارد یک سان باشد. در یک جا، قرارداداز نظر حقوقی اجبارآمیزند و دقیقا تعریف شده و در موارد دیگر، قرارداد به صورت اندکی پوشیده مورد توافق قرار می گیرد. د راغلب موارد، وقتی بنگاه با یک بنگاه رقیب طرف « قرارداد» می شود، این قراردادها معمولا غیر قانونی اند- وقتی بنگاهها توافق می کنند که بر سرقیمت با یک دیگر رقابت نکنند!
با این پیش گزاره آغاز می کنیم که هدف یک بنگاه، این است که این مناسبات را به شیوه ای سازمان دهی نماید که ارزش افزوده فعالیت هایش در هر مقطع زمانی، به حداکثر برسد.
برای رسیدن به این هدف، سه کار باید انجام بگیرد:
- همکاری، فعالیت های مشترک برای رسیدن به اهداف مشترک
- همخوانی: یعنی این نیاز که طرفین قرارداد باید به شیوه ای همخوان با یک دیگر عکس العمل نشان بدهند
- تفکیک: از هر فعالیتی که با منافع مشترک جور درنیاید، باید اجتناب شود.
برای روشن شدن نکته ام، مقوله مشارکت را در نظر بگیرید. دو بنگاه می خواهند در پروژه ای که برای هر دو بنگاه منافعی دارد مشارکت کنند.( دراینجا به دلایل جذابیت مشارکت نمی پردازم). ولی در انجام این قرارداد برای هر شریک، دو انتخاب وجود دارد.
- همکاری با شریک
- عدم همکاری با شریک
البته د راین جا، وارد تئوری بازی ها می شویم که سعی می کنم به زبانی که خودم می فهمم این سرانجام را دنبال کنم.
-اگر شریک شما، همکاری نکند، بهترین انتخاب شما هم عدم همکاری است. ( البته در آن صورت، شراکت موفق نمی شود).
- اگر شریک شما همکاری بکند، باز هم بهترین استراتژی برای شما عدم همکاری است ( یعنی دریافت چیزی بدون این که به ازایش چیزی بپردازید).
البته توجه دارید که قضیه برای شریک شما هم دقیقا به همین صورت است. به سخن دیگر، عدم همکاری در این بازی دو بازیکنی ما، استراتژی مسلط است. و اما چگونه می شود این مشکل را حل کرد؟
- با مبادله اطلاعات موثر
- درک بهتر از منافع مشترک یا درک بهتر از این که همکاری به نفع هر دو خواهد بود.
البته که این دو کافی نخواهد بود. دو شریک می توانند توافق کنند، که عدم همکاری مجازات مشخصی داشته باشد. اگر مجازات به اندازه کافی سخت باشد، به جای عدم همکاری، همکاری به صورت استراتژی مسلط در می آید. موثر ترین شیوه حل این مسایل، تنظیم یک قرارداد قانونی- کلاسیک- است.

ساده ترین شکل قرارداد، قرارداد بالبداهه(1) است که در آن معمولا پول با یک کالا معاوضه می شود. هردوسوی قرارداد از نیازهای خود خبر دارندو طبیعتا می کوشند که آن را برآورده کنند. شما به مغازه ای می روید و یک بطری شیر می خرید. شما به شیر نیاز دارید ومغازه دار نیازدارد که شیررا بفروشد. این مبادله ساده در گوهر به این می ماند که شما به مغازه دار می گویئد که حاضرم به ازای قیمتی که نوشته ای یک بطری شیراز تو بخرم و او هم در جواب می گوید، به ازای دریافت پولی که وعده می دهی حاضرم یک بطری شیر به تو بفروشم. دراغلب موارد، مذاکره ای لازم نیست و تکمیل این قرارداد، زمانی هم لازم ندارد. البته اگر شیری که خریده اید فاسد باشد، خود، شما دفعه دیگر که به شیر نیاز دارید سعی می کنید از مغازه دیگری خریداری کنید. و البته، مغازه دار هم منفعتش درا ین است که به شما شیرفاسد نفروشد. اگرچه از نظر تعداد، اغلب قراردادها بالبداهه هستند ولی مواردزیادی وجود دارد که ماهیت قرارداد با این شکل ساده تفاوت دارد. برای نمونه، یک بنگاه، دفترفعالیت های خود را به این گونه اجاره نمی کنند. یا کارمندان ارشد یک بنگاه به این شیوه به استخدام شرکت در نمی آیند. یا یک سرمایه گذار به این شیوه در یک بنگاه سرمایه گذاری نمی کند. قراردادهای بالبداهه عمدتا در مواردی کاربرد دارند که که به واقع منافع خودخواهانه فردی به بهترین صورت به برآوردن نیازهای مشترک منجر می شود. در مثال قبلی من، شما به شیر نیاز دارید، مغازه دار هم شیر دارد، پس یک مبادله صورت می گیرد. در این مورد، معمولا چانه زدنی هم صورت نمی گیرد ولی ممکن است مواردی باشد- که لازم باشد اندکی بر سر قیمت چانه زدنی لازم باشد ولی بیشتر از آن، هیچ پیش نیاز دیگری وجود ندارد.
قراردادکلاسیک:
قرارداد درازمدت که در آن جزئیات مورد توافق مشخص شده است و قرارداد در یک دادگاه هم سندیت دارد. به عنوان مثال، می خواهید آشپزخانه خانه تان را بزرگ کنید با یک بنگاه ساختمانی یا با یک فرد یک قرارداد کلاسیک امضاء می کنید که در آن نیازهای شما- آن چه که شما می خواهید در آشپزخانه منزل شما اتفاق بیفتد، از جمله زمان پایان کار، روشن می شود. درازای آن، شما هم متعهد می شوید که فلان مقدار به بنگاه ساختمانی بپردازید. هرگونه خلافی از متن قرارداد می تواند سرازدادگاه در بیاورد ویک طرف حتی از طرف دیگر، ادعای خسارت هم بنماید.
قراردادنه بطورکامل مشخص:
این نوع قرارداد نیز معمولا دراز مدت است ولی تفاوتش با قرارداد کلاسیک این است که همه جزئیات در آن مشخص نشده است. قرارداد اشتغال از این قبیل است.
هرکدام از این قراردادها، با خویش منافع و مضاری دارند. ا زسوی دیگربه خصوص در پیوند با قراردادبالبداهه، عملکرد قرارداد به چند عامل بستگی دارد.
- وقتی تعداد بازیگران کم باشد، قرارداد بالبداهه مشکل آفرین می شود. اگر شیرفروش مثال پیشین من، تنها شیرفروش شهر و یا محله شما باشد، دست و بال شما در برخورد به او بسته است. از سوی دیگر، تجربه شما در انجام یک قرارداد بالبداهه کار را برای شما آسان و نتیجه قراردادرا بهتر می کند. وقتی به دفعات به رستورانی می روید و هم از غذایش خوشتان می آمد و هم ازپذیرائی شان و هم ا زهزینه ای که باید بپردازید، طبیعتا، وارد یک قرارداد دیگر شدن با این رستوران خاص، مخاطرات به مراتب کمتری دارد تا این که وارد یک رستوران ناشناخته بشوید. البته یک راه برون رفت، از این وضعیت، وقتی که تعداد بازیگران کم است جایگزینی یک قرارداد بالبداهه با یک قرارداد کلاسیک است. در پیوند با قرارداد کلاسیک، درشرایطی که بی اطمینانی زیاد باشد، شانس موفقیت این نوع قراردادها کمتر می شود. به سخن دیگر، بعید نیست پی آمدهائی وجود داشته باشد که طرفین قرارداد از آن باخبر نیستند. دروضعیتی که نااطمینانی زیاد است و یا همه جزئیات را به هر دلیل نمی شود مشخص کرد، یک قرارداد که بطور مشخص همه چیز را مشخص نمی کند کم دردسرتر از یک قرارداد کلاسیک است.
- وقتی نمی توان عملکرد را به درستی اندازه گرفت.
- وقتی موضوع مورد قرارداد بطور کامل قابل تعریف نیست. برخلاف قراردادبالبداهه و قرارداد کلاسیک، نقطه آغاز قرارداد نه چندان مشخص، اعتماد طرفین قرارداد به یک دیگر است. البته ناگفته روشن است که در شرایطی که منافع فردی مسلط باشد همیشه امکان سوء استفاده از این قراردادها وجود دارد.
از نمونه قرارداد نامشخص، همانطور که پیشتر گفتم، می توان به قرارداد اشتغال اشاره کرد. یا وقتی که شما با یک بنگاه دیگر- در زنجیره عرضه خود- برای ارایه محصول خاص، قرارداد درازمدت امضامی کنید.
بطورکلی نمی توان گفت که این نوع قرارداد از آن نوع دیگر، بهتر و موثر تر است. اشکار است که در شرایط متفاوت، ارزش و اهمیت این قراردادها تفاوت می کند.


(1) قرارداد بالبداهه را به جای spot contract گذاشته ام.



Comments: Post a Comment
 
Weblog Commenting and Trackback by HaloScan.com

This page is powered by Blogger. Isn't yours?