<$BlogRSDUrl$>

نیاک - یادداشتهای احمدسیف
 

Friday, March 17, 2006


گوشه هائی از زندگی در تهران قدیم 


چند روز پیش تکه هائی ازجلداول کتاب: « گزارشهای نظمیه از محلات طهران»[سازمان اسناد ملی ایران، 1377] را برای شما انتخاب کرده بودم که خواندید. حالا هم از جلد دوم همین کتاب، چند تکه را باز نویسی می کنم:

« حوض میدان توپخانه مبارکه را که هفت هشت سال است پاک نکرده بودند این اوقات پاک می کنند. متجاوز از یک ذرع و نیم لجن داشته هنگامی که لجن ها بیرون می آورند یک کله بزرگ آدم و یک کله کوچک آدم ده دوازده ساله با استخوان دست و پا از آنجا پیدا شده به طوری متلاشی است که باید چهارپنج سال باشد که در حوض بودند. اداره پلیس مشغول تحقیقات این فقره است» ( جلددوم ص 477)

« شیخ حسن نام معروف به حسین بلبل که از الواط و اشرار وقماربازهای این شهر است شب گذشته جمعی از الواط و اوباش را د رخانه اش میهمان کرده و مجلس شرب و قمار ترتیب داده بود اواخر شب به واسطه مستی درسرپول قمار نزاعشان شده بنای زد وخورد را گذاشته داد وفریاد زیاد می کردند به طوری که اهل محله به اجزای پلیس شاکی شده بودند پلیسها می روند که از واقعه مستحضر شده آنها را ساکت نمایند حضرات بنای فحاشی و شرارت را گذارده بودند به هر جهت ایشان را ساکت می کنند. چون شیخ مذکور معمم است مراتب به جناب وزیر نظام نوشته شد که از طرف حکومت بفرستد او را بگیرندو قدغن گردید اجزای پلیس آن الواطه ها را بگیرند تنبیه شوند.» ( ص 508)

« شخص طراری نزد آخوند محلاتی مکتب دارکه در حوالی مسجد حوض است رفته با کمال چرب زبانی می گوید پسری دارم می خواهم خدمت شما بیاورم درس بخواند و ازا و مواظبت نمائید. آخوند قبول کرده آن شخص یکی از شاگردهای مکتب خانه را برداشته می برد که طفل را همراه او نزد آخوند بفرستد. نزد یکی از سربازهای جمعی شجاع السلطنه رفته به زبان بازی پنج هزار دینار از سرباز قرض می کند و شاگرد آخوند را آنجا می گذارد که برود گرو برای سرباز بیاورد. بعد از مدتی طفل می خواهد برود سرباز مانع شده مطلب مکشوف شده اجزای پلیس مستحضرگردیده و آن شخص را تعاقب نمودند که دستگیرش کنند»( ص 539)
« همه ساله روزعید غدیر از خانه حاجی محمد حسن امین دارالضرب به فقرا به هریک دو ذرع متقال و جزئی پولی می دهند. به این واسطه مردم از تمام شهر به آنجامی روند و اجماع زیاد می شود. امروز علی الرسم جمعی کثیر زن و مرد در آنجا اجماع کرده از فرط طمع روی هم ریخته یک دیگر را لگد مال نموده پنچ زن که یکی حامله بوده زیردست و پای آن جمعیت به هلاکت رسیده و دو نفر هم صدمه زیاد خورده در مخاطره هستند. قدغن شد که اسم و رسم زنهای معروضه را معین نمایند...» ( ص 586)

« دیشب شب دویم عروسی حاجی میرزا محمد قزوینی تاجر بود. جناب حاجی میرزا جواد آقا مجتهد تبریزی، حاجی علی اکبر تاجر شیرازی با جمعی کثیر از تجار و غیره در مجلس عروسی حضورداشتند. بعد از متفرق شدن آنها مطرب آورده مشغول تعیش بودند. قبل از متفرق شدن در میان مجلس صحبت از کشیدن راه آهن بود. جناب حاجی میرزا جواد آقا اظهار داشته بودند کشیدن راه آهن در دولت علیه هم تعریف دارد و هم تکذیب دارد. برای اسباب معاش خیلی خوب است ولی به جهت مذهب و دین خوب نیست. دولت علیه ایران باید به قدر امکان خارجه را راه ندهد بلکه آنهائی هم که هستند بیرون نمایند زیرا که بعد از چندی مذهب از میان می رود. قدری از این مقوله حرف زده و رفته بودند»( ص 616)

« میرزامحمدخان یاور توپخانه مبارکه به رئیس محله اظهار داشته است که کنیز سیاه من بنفشه نام که سه ماه قبل به چهل و پنج تومان خریده ام شب گذشته یک بقچه لباس خودرا برداشته فرار کرده است و از قراری که معلوم است عبدالرحمن نوکر آقاسید محمد باقرشوهر والده من که بااو رابطه مخصوص دارد او را فریب داده برده است. رئیس محله فرستاده عبدالرحمن را خواسته به اداره بفرستد. سید محمد باقر آقایش آمده ضمانت کرده که بعد از احیاء کنیز را مشارالیه پیداکرده بدهد با رضات میرزا محمد خان از اداره خارج شد» ( ص 681)

این هم برای حسن ختام:

« دیروز درب خانه شیخ الاسلام تعزیه شمعون یهودی را خوانده بودند.... در خانه مرحوم میرزا ا بوالحسن ایلچی تعزیه شصت بستن دیو را خوانده بودند. جمعی از مرد وزن اهل محله در آنجا حضور داشته مستمع بودند»( ص 712)



Comments: Post a Comment
 
Weblog Commenting and Trackback by HaloScan.com

This page is powered by Blogger. Isn't yours?