$BlogRSDUrl$>
نیاک - یادداشتهای احمدسیف | |||
Saturday, November 15, 2008اون قدیما، خیلی خیلی قدیما
كه نه بوق بود نه ماشین، نه قطارو كامیون…. هیچ كسی تفنگ نداش كامپیوتر هم نبود، نه تلفن بود نه طیاره زندگی ساده بود و بی غل و غش توی یه شهر غریب پای یه كوه بلن، كنار یه دریای بزرگ یه مردی بود تن اش بلور حوصله تنگ، ولی، چشاش گشاد سینه اش اندازة كویر لوت بوی شالی زار می داد، بوی علف توی دنیای خودش، توی خودش، با خودش حرف می زد، توی خودش گریه می كرد خیلی وقتا هم می شد می نشس، رویه تخته سنگ بالای كوه، مثه كوه قاف آسمونو نگا می كرد، شنا می كرد تو ستاره هاش لب ماه رو می بوسید وقتی هم خسه می شد، دامن ناهید می خوابید میون خواب و بیداری، تودلش می گف چی می شه اگه كه من، یه مدتی كوه بشم؟ كوهی بلن، همه جام سبز بشه مثه علف همه ی بزهای دنیا،بیانو و سیربشن همه ی كبكهای دنیا، بیانو توی دلم لونه كنن همه ی آهوا بیان، بی خودی این ور وآن ور بپرن… هرچی عقاب وقرقی هس، بیان توی چشام تخم بذارن اگه كه كوه نشم،چی می شه اگه كه من یه مدتی رودخونه بشم؟ رودخونه ای پرتب و تاب هی برم…. هی برم، از لای سنگها رد بشم، پشت درخت تاب بخورم، هرچی می رم، خسه نشم لبام اگه خاس كف بكنه، كف بكنه ولی ماره بیاد، سوسماره بیاد، شیرو پلنگ وقورباغه…. همه بیان از دلم، از سینه ام، جفت چشام...هر چی می خوان، آب وردارن تا می تونن، آب بخورن، سیر بشن مثه یك مشك بعد، نخود نخود، هر كی، بره خونه خود اگه رودخونه نشم، چی می شه؛ یه مدتی ابر بشم؟ ابرسیاه، حالا نكن، پس كی بكن…گریه كنم...اوئو……اوئو….. اوئو كوهارو سبز كنم، مثه علف روی زمین، بذر زمرد بپاشم گندما باربیان شالی زارا، در همه جا، حامله بشن، شلتوك بزان هزار هزار همه جا سبز بشه، حتی صحرای حجاز كویر مویری نمونه طوری بشه كه بعد از اون حیوونی یاآدمی، شكمش باد نكنه از گشنگی اگه كه ابر نشم، چی می شه یه مدتی آتیش بشم؟ گر،گر، گر، گر هی بسوزم… هی بسوزم، شب بسوزم… روز بسوزم هر كسی دلش زمستونه، بیاد پهلوم.. توی دلم گرم بشه عرق كنه مثه خودم بعدم بره بالای كوه،گل ختمی بچینه گل ختمی رو بده، به هركسی كه دوس داره با این همه، اگه به هیچ كی نمی گین….. اگه من آتش نشم، چی می شه اگه كه من، یه مدتی خدابشم؟ خدای آدما بشم...خدای حیوونا بشم...خدای سبزه ها بشم... همه رو دوس بدارم مثه خودم با هیچ كسی قهر نكنم هیچ كسی رو عذاب ندم هركسی ام با یك كسی، قهر كنه، منه خدا اخم كنم، توپ و تشر…. جهنمو خراب كنم، پل صراط رو وردارم… بهشت بیاد پائین، زمین بشه بهشت ما. شیطونه هم آدم كنم، مثه خودم مثه شما توی دل هر آدمی،یه شاخه گل بكارم... با یه چراغ بعدش برم رو تخته سنگ، بالای كوه، مثه كوه قاف تا صبح فردا بخوابم... راسی، راسی چی می شه، اگه كه من، یه مدتی خدابشم؟ کاونتری- آوریل 2004
|
Comments:
Post a Comment
|
احمدسیف:مدرس بازنشسته دانشگاه هستم و اقتصاد درس می دادم I.Seyf@hotmail.co.uk پیوندهاکارنامه احمدسیف کارنامه احمدسیف-2.. مصاحبه های من وبلاگ انگلیسی احمدسیف ابراهیم هرندی هفت سنگ سرزمین آفتاب آونگ خاطره های ما زیتون مرتضی اصلاحچی تقارن بلوری یادداشتهائی از سر بی حوصلگی کاریز ملاحسنی کتاب سنج نقالی ف.م.سخن جامعه مدنی خورشید خانوم لینکستان سعید حاتمی پرنیان حامدقدوسی تریبون فمینیستی علی حیدری سهامدارجزء امیر یعقوبعلی مازندنومه مرضیه بهروز عسگری محمدجوادطواف شراره انصاری کلنگ سروش رضا کربلائی سهیل آصفی تراموا علیرضا ثمانه اکوان فرهنگ امیرعلیزاده علی خردپیر انار پرده بچه پررو زن متولد ماکو فرشید انفرادی دانشجویان پیشگام زن متولد ماکو-فارسی عبدالقادربلوچ کیوان هژیر سمیرامرادی علی نعمتی شهاب رضا ناظم سایه نازلی کاموری درنگ احمدابوالفتحی علی شاکرمی قاصدروزان ابری محمد رضا نیک خواه زنگ تفریح پویانعمت الهی قبلی ها
October 2005
November 2005 December 2005 January 2006 February 2006 March 2006 April 2006 May 2006 June 2006 July 2006 August 2006 September 2006 October 2006 November 2006 December 2006 January 2007 February 2007 March 2007 April 2007 June 2007 August 2007 September 2007 October 2007 November 2007 December 2007 January 2008 February 2008 March 2008 April 2008 May 2008 June 2008 July 2008 August 2008 September 2008 October 2008 November 2008 December 2008 January 2009 February 2009 May 2009 June 2009 July 2009 August 2009 September 2009 February 2010 March 2010 April 2010 May 2010 June 2010 July 2010 October 2010 February 2011 April 2011 August 2011 July 2012 March 2013 May 2013 June 2013 |