$BlogRSDUrl$>
نیاک - یادداشتهای احمدسیف | |||
Monday, June 16, 2008یک ده که برای کشت 18000 تا 20000 من بذر گندم زمین داشته باشد، ارزش اش 60000 قران است. مالیات دولتی بریک همچه دهی هم سالی 2500 قران است که به نطر منصفانه می آید. این مقدار زمین معمولابه سه قسمت تقسیم می شود که هر سال تنها یک قسمتش کشت می شود و دوقسمت دیگر به صورت آیش باقی می ماند تا درسالهای بعد کشت شود.
کشت پائیزه دریک همچه دهی به این میزان بذر نیازمند است. جو 2000 من گندم 4000 من کشت بهاره هم این میزان بذر نیاز دارد. برنج 400من ذرت 200 من پنبه 200 من کنجد 100من کشت پائیزه در یک سال خوب ده برابر بذر محصول می دهد و در یک سال بد میزان محصول تنها 5 برابر است. ولی کشت بهاره، متفاوت است. برنج در یک سال خوب، 30 برابر بذر و دریک سال بد تنها ده برابر بذر محصول می دهد. درباره ذرت هم، محصول یک سال خوب 50 برابر و یک سال بد هم تنها 20 برابر بذرهای کاشته شده است. آبیاری هم یا به صورت طبیعی با استفاده از رودخانه و چشمه صورت می گیرد و یا مصنوعی با استفاده از قنات. قنات همیشه درمالکیت خصوصی کسی است که به ده وابسته است و هزینه سالانه حفظ و مرمت قنات هم 500 قران است. اگر ده از رودخانه آبیاری شود مالک ده باید سهم خود را از آبی که استفاده می کند بپردازد. وقتی آبیاری با استفاده از آب چشمه صورت می گیرد، اغلب شاهد درگیری هستیم چون مالکان ده های دیگر ممکن است بیشتر از سهم شان آب ببرند. علت این امر هم این است که آب معمولا کافی نیست. رسیدن به یک تصمیم عادلانه و مطلوب درتوزیع آب چشمه نیز چیزی حدود 600 قران خرج بر می دارد. یک همه چه دهی معمولا 40 تا رعیت دارد ( بدون محاسبه افراد فامیل وغریبه ها) و این ها هم معمولا مالک 40 راس گاو نر هستند. رعایا معمولا با هم هستند. محصول زمین هم به سه قسمت می شود یک قسمت سهم رعیت است و دو سهم دیگر نیز نصیب مالک خواهد شد. اگر مالک زمین بخواهد که سهمش را به شهر منتقل کند باید هزینه این کار را جداگانه بپردازد. همه مالیاتی که از زمین و آب گرفته می شود از سوی مالک پرداخت می شود ولی میزانش بسته به نفوذش فرق می کند. یا مالک براساس یک ارزیابی خیلی قدیمی که معمولا میزان مالیات را کم برآورد می کند مالیات می پردازد و یا اگر ارزیابی تازه هم شده باشد، به شکل و شیوه های مختلف کمتر از آن چه که باید بپردازد، می پردازد. کمبود مالیات یک ده خاص، هم از مالیات بیشتری که از ده همسایه که مالک اش صاحب نفوذ نیست، می گیرند جبران می شود. مالیات ستانی از روستا خیلی نامنظم و بطور کلی خیلی ستمگرانه است. روستاهای پرورنق و ثروتمندی که قیمت شان 50000 قران است، سالی 300 تا 500 قران مالیات می دهند و برعکس، روستاهای کوچکتر و فقیرتری هم داریم که سالی 10000 تا 12000قران از آنها مالیات گرفته می شود. درمورد این روستاهها، مالک ضرورتا کسی است که از لحاظ مالی بیچاره شده است و اغلب هم با دولت و ماموران دولتی درگیری دارد. ماموران دولتی نیز خیلی آزادانه این نوع مالکان را فلک می بندند و به خاطر عدم پرداخت این مالیات ها به زندان می اندازند. درنهایت، کشتگربودن درایران، کار ثمربخشی نیست مگر این که صاحب زمین یک آدم با نفوذی ، مثلا یک ملا و یا یک مجتهدباشد. مشکلاتی که یک مالک با آن روبرو می شود به این قرارند. حمایت دربرابر سرقت رعایا، مالیات سنگین دولتی، چه مالیات عادی و چه مالیات فوق العاده، و ادعای دائمی و اغلب واهی در باره مالکیت ملک. این ادعای دائمی درباره مالکیت دیگران، یکی از مشخصه های ایران امروز است بخصوص به این خاطر که هیچ قانون و مجازاتی برعلیه کسانی که بطورواهی ادعای مالکیت می کنند وجود ندارد. بسیاری از مالکان واقعی درنتیجه این ادعاها بدبخت شده اند. این ادعاهای واهی هم از سوی دولت تحمل می شود و هم از سوی ملاها، چون به واقع یک منبع قابل توجه درآمدبرای آنهاست. مالیات کشت پائیزه به صورت جنس پرداخت می شود ولی مالیات کشت بهاره نقدی است. دو دسته رعیت وجود دارند. یک دسته « رعیت پادشاه» هستند که تنها مالیات سرانه یا « سر مردی» می پردازند وحتی وقتی محل سکونت خود را تغییر می دهند، مستقل از این که به کجا می روند، هم چنان باید این « سرمردی» را بپردازند. رعایای دشتی از این نوع اند. گروه دیگر رعایا، هیچ « سرمردی» نمی پردازندولی از هر رعیت سالی 20 قران به عنوان هزینه سوارهای دولتی پول می گیرند. ولی درخیلی از موارد وقتی که کدخدا و یا مالک صاحب نفوذ هستند، این پول را پرداخت نمی کنند و مالیات های دولتی که از سوی مالک پرداخت خواهد شد. هزینه بذر را مالک زمین می پردازد. رعایا هم تا مرحله برداشت محصول، کار خود را عرضه می کنند. آموزش به طور کامل غفلت می شود ولی هر روستا معمولا یک نفر دارد که سواد خواندن و نوشتن دارد. هر روستا یک « متصدی» هم دارد که از سوی مالک به کار گرفته می شود و 3 درصد محصول هم مزد سالیانه او است. کدخدا که از سوی مالک تعیین می شود، 5% محصول را می گیرد. مسئولیت کدخدا پذیرائی از مالک است وقتی که به روستا سر می زند و همین طور ماموران دولتی هم معمولا مهمان او هستند. انتظار می رود که کدخدا حداقل مالک یک مادیان باشد. آن چه که کدخدا در سال صرف پذیرائی از مالک و یا ماموران دولتی می کند بطور متوسط سالی 30 تومان است و هزینه های شخصی او در سال نیز از این مبلغ بیشتر نیست. اقامت طولانی مالک در روستا معمول نیست و حتی مالکانی هم هستند که هرگز روستای خود را ندیده اند. یغما گری منظم از سوی رعایا درطول کشت و برداشت محصول صورت می گیردو کمتر اتفاق می افتد که مالک بتواند ازمیزان واقعی این یغما گری ایده ای داشته باشد با وجود این که کدخدا و متصدی هم رعایا را فلک می بندند و تنبیه می کنند. بهای اقلام کشاورزی درفارس به این قرار است. گندم 25 سنت هرمن جو 12.5 سنت هر من برنج 50 سنت هر من پنبه 1.5 قران هر من ذرت 10 سنت هر من کنجد 70 سنت هر من ارزش گاو نر هم بین 30 تا 100 قران تفاوت می کند. یعنی بطور متوسط بهای یک گاونر 6 تومان است. به عنوان یک قاعده، گاونر به رعیت تعلق دارد ولی اگر رعیت قادر به خرید گاونر نباشد، مالک به رعیت برای خرید گاونر پول قرض می دهد وبعد طلب اش را به زمان برداشت محصول بر می دارد. هزینه نگه داری یک راس گاونر در سال هم 15 قران است ولی هیچ پول نقدی صرف این کار نمی شود چون غذای گاو برروی زمین کشت می شود. تخم پنیه عمده ترین بخش غذای گاوهاست. ابزارهای کشاورزی که استفاده می شود به این قرارند. خیش بسیار بدوی بوره ماشین بدوی خرمن کوبی چنگگ برای بوجاری کردن داس خوره ( گونی) بیل دو یا سه غربال جوال ریسمان برای یک گاو زمین- میزان زمینی که با یک گاو نر می توان شخم زد- حداقل 50 قران ابزار لازم است که معمولا از سوی رعیت تامین می شود. هزینه سالانه یک رعیت و خانواده اش هم حدودا 200 قران است. پیش نمی آید که ارزش مایملک یک رعیت، یعنی ظروف مسی، دو تکه فرش با کیفیت نامرغوب، چند ظرف گلی، بطری آبجو یا سودا، از 20 تومان بیشتر باشد. یک مالک موظف است که دور روستا دیوار بکشد که دروازه ای دارد با دو برج. مسئولیت ساختن خانه های خود در این محصوره با رعایاست. تقریبا در همه جا، رعیت در کنار آن چه که برای ارباب می کارد، یک قطعه زمین کوچکی هم دارد که برای خویش کشت می کند که به آن « خاصه» می گویند و از تولیدات آن مالک هیچ سهمی نمی گیرد. دراین جا بپردازیم به کشت در منطقه کازرون.
|
Comments:
Post a Comment
|
احمدسیف:مدرس بازنشسته دانشگاه هستم و اقتصاد درس می دادم I.Seyf@hotmail.co.uk پیوندهاکارنامه احمدسیف کارنامه احمدسیف-2.. مصاحبه های من وبلاگ انگلیسی احمدسیف ابراهیم هرندی هفت سنگ سرزمین آفتاب آونگ خاطره های ما زیتون مرتضی اصلاحچی تقارن بلوری یادداشتهائی از سر بی حوصلگی کاریز ملاحسنی کتاب سنج نقالی ف.م.سخن جامعه مدنی خورشید خانوم لینکستان سعید حاتمی پرنیان حامدقدوسی تریبون فمینیستی علی حیدری سهامدارجزء امیر یعقوبعلی مازندنومه مرضیه بهروز عسگری محمدجوادطواف شراره انصاری کلنگ سروش رضا کربلائی سهیل آصفی تراموا علیرضا ثمانه اکوان فرهنگ امیرعلیزاده علی خردپیر انار پرده بچه پررو زن متولد ماکو فرشید انفرادی دانشجویان پیشگام زن متولد ماکو-فارسی عبدالقادربلوچ کیوان هژیر سمیرامرادی علی نعمتی شهاب رضا ناظم سایه نازلی کاموری درنگ احمدابوالفتحی علی شاکرمی قاصدروزان ابری محمد رضا نیک خواه زنگ تفریح پویانعمت الهی قبلی ها
October 2005
November 2005 December 2005 January 2006 February 2006 March 2006 April 2006 May 2006 June 2006 July 2006 August 2006 September 2006 October 2006 November 2006 December 2006 January 2007 February 2007 March 2007 April 2007 June 2007 August 2007 September 2007 October 2007 November 2007 December 2007 January 2008 February 2008 March 2008 April 2008 May 2008 June 2008 July 2008 August 2008 September 2008 October 2008 November 2008 December 2008 January 2009 February 2009 May 2009 June 2009 July 2009 August 2009 September 2009 February 2010 March 2010 April 2010 May 2010 June 2010 July 2010 October 2010 February 2011 April 2011 August 2011 July 2012 March 2013 May 2013 June 2013 |