<$BlogRSDUrl$>

نیاک - یادداشتهای احمدسیف
 

Tuesday, December 19, 2006


تحریم احتمالی ایران و انتخابات پاستوریزه... 


دارم این دست آن دست می کنم پستی در باره پی آمدهای احتمالی تحریم اقتصادی ایران بنویسم. سرگرم این کار بودم که « انتخابات» سه گانه پیش آمد. رای نداده ام و خیال هم ندارم در هیچ « انتخابات پاستوریزه» ای رای بدهم. خوش ندارم برای کسی نسخه صادر کنم ولی این « خیمه شب بازی» اعلام نتایج را که دنبال می کنم، با این که به من ربطی هم ندارد ولی- بدون این که دست خودم باشد- حرص می خورم. می گویم « خیمه شب بازی» اعلام نتایج، چون به واقع آن چه که درپیش گرفته اند چیزی به غیر از خیمه شب بازی نیست. ازچپ و راست که نامزدها را غربال کرده اید، به قرار اطلاع، دررای گیری هم که تقلب شده است. حالا دیگر چه مرگتان است! نتیجه همین رای ها را اعلام کنید. باور کنید زیاد اتفاق می افتد که این اخبار را بیش از یک بار می خوانم چون فکر می کنم که کسی دارد کسی را دست می اندازد. ولی به درستی نمی دانم که کی دارد کی را دست می اندازد! باری بگذرم و برگردم سر آن چه که می خواستم در باره تحریم اقتصادی احتمالی ایران بنویسم.
به اشاره می گذرم که البته خیلی چیزها بستگی دارد که آیا تحریم اقتصادی ایران حمایت سازمان ملل متحد را به همراه دارد یا این که تحریمی است که امریکا و احتمالا اروپا- بدون قطع نامه سازمان ملل متحد- برعلیه ایران اعمال می کنند. این هم فعلا ناروشن است که اگر چنین تحریمی در پیش گرفته شود، چه حوزه های را در بر خواهد گرفت. جلوگیری از سفر دولتمردان اگرچه ضرر سمبلیک دارد ولی پی آمدهای اقتصادی اش چشمگیر نیست. و اما، اگر تحریم شامل صدور نفت و بطور کلی تجارت بین المللی ایران بشود، در آن صورت، پی آمدهایش- برای ایران، فاجعه آمیز خواهد بود.
این ادعای بعضی از دولتمردان در ایران را جدی نمی گیرم که ما از سال 1357 « تحریم» بوده ایم و پس، « اتفاق جدیدی قرار نیست بیفتد». این نگرش، اگر بیانگر لاف درغریبی نباشد، ادعای مسئولیت گریزانه ای است که باعث می شود تا حداقل برای تخفیف پی آمدهای تحریم هم کم کاری بشود. تحریم از سوی امریکا- در حالی که از سوی هیچ قدرت دیگری تحریم نشده ایم- یک چیز است و تحریمی که از شورای امنیت سازمان ملل بگذرد یک چیز دیگر. برخلاف، تیلیغاتی که می شود، چین وروسیه، وقتی سر بزنگاه « انتخاب» قرار بگیرند که قرار خواهند گرفت، بدون تردید، و به دلایلی کاملا قابل فهم، امریکا را انتخاب خواهند کرد و برای مثال، چین البته که حاضر نخواهد شد تا مازاد صد میلیارددلاری تجارتی با امریکا را فدای بازارهای نحیف و کوچک ایران بکند. همین وضعیت است در برابر روسیه. پس، در خصوص تحریم احتمالی و پی آمدهایش اندکی جدی تر باشیم.
برای این که تا حدودی بتوانیم از پی آمدها تصویر مناسب تری داشته باشیم، بهتر است که ابتدا، یک تصویری کلی به دست بدهم از وضعیت تولید ومصرف درایران. البته رئیس بانک مرکزی اخیرا ادعا کرده است که «سال گذشته ما صادراتى معادل 60 ميليارد دلار داشتيم که واردات در اين سال معادل 40 ميليارد دلار بود». ارقام جالبی است که نشان می دهد ما 20 میلیارد دلار مازاد تجارتی داریم که به ظاهر خیلی هم خوب است. ولی آن چه راکه آقای شیبانی نگفت این که از صادرات ما، نزدیک به 50 میلیارد دلارش به نفت و گاز مربوط می شود ولی به عوض، ارقام وارداتی ما، از جان آدم تا شیرمرغ را در بر می گیرد. به سخن دیگر، اگر بخش نفت و گاز را کنار بگذاریم، همین تصویر خیلی زیبا به صورت تصویری اندکی ترسناک در می آید که ما به واقع، پارسال حدودا 30 میلیارد دلار کسری تراز بخش غیر نفتی داشته ایم نه مازادی که از فرمایشات رئیس بانک مرکزی در نگاه اول مستفاد می شود. از طرف دیگر، البته مشاهده می کنیم که چپ و راست، سیاستمداران ادعا می کنند که اگرایران تحریم اقتصادی بشود، به واقع بازنده اصلی اروپائی ها خواهند بود که هم نفت صادراتی ما را نخواهند داشت و هم بازار وارداتی را از دست خواهند داد. به این نکات، خواهم رسید ولی مقدمتا اجازه بدهید به عرض شما برسانم که در طول 1368 تا 1384 میزان کل واردات به اقتصاد ایران براساس آمارهای رسمی معادل 333114 میلیون دلار بود و دربرابرش هم کل صادرات غیر نفتی ما برای این مدت فقط 67047 میلیون دلار یعنی 266067 میلیون دلار از کالاها و خدماتی که دراقتصاد ایران مصرف شد، از دیگر نقاط جهان آمده بود. به عبارت دیگر، در16 سال گذشته، ما بطور متوسط سالی نزدیک به 17 میلیارددلار کسری تراز پرداختها داشته ایم. یعنی محصولاتی که وارد می کردیم و بهایش را هم یا با دلارهای نفتی پرداخت کردیم یا در مقطعی حتی، با وام ستانی از خجالت فروشندگان در آمدیم. حرف من این است که مشخصه اصلی اقتصاد ایران این است که اگر نفت و گاز را کنار بگذاری، بین « عرضه» و « تقاضای» کل در آن، یک شکاف عمیقی وجود دارد. همین جا بگویم که بیهوده خلط مبحث نکنیم که لابد من می گویم باید جلوی واردات را بگیریم و یا تلفن همراه و رایانه نداشته باشیم. البته که حرف من این نیست. نکته این است که ساختار مالی اقتصاد ما به گونه ای است که در برابر تحریم احتمالی شکنندگی بیشتری دارد. یعنی فقط کافی است که برای مدتی- خیلی هم لازم نیست این مدت طولانی باشد- در جریان « تزریق دلارهای نفتی» به اقتصاد « اختلال» ایجاد بشود. کمبود در این اقتصاد کمبود سالار ما از کنترل خارج می شود و درپی آمد آن هم قیمت ها به عرش می رسد. چون اگرچه تعامل با دنیای بیرونی خیلی هم خوب است و فعال بودن در تجارت بین المللی هم عالی است ولی ما، شیره جان اقتصادی ما به دلارهای نفتی وابسته است و اگر این دلارها نرسد یا به قدر کافی نرسد، ما کارمان زار می شود. گذشته از واردات رایانه و تلفن همراه، ما هم وارد کننده مواد غذائی هستیم و هم واردکننده مواد اولیه داروئی و هم بنزین و بدیهی است که اگر این دلارها نباشد و یا ما نتوانیم به همین سهولت یکی دو سال گذشته در امور تجارت خارجی فعال باشیم، البته کیفیت هوای تهران اندکی بهتر می شود- چون با کمبود بنزین تعداد اتوموبیل های مشد ممد لی که نه بوق دارند و نه صندلی لابد درخیابانها کمتر می شود ولی علاوه برآن، هم کمبود گوشت و مرغ پیش می آید و هم کمبود دارو وهم کمبود خیلی چیزهای دیگر.
پس، بگذارید با این سئوال ساده آغاز بکنم. اگر ایران تحریم اقتصادی بشود، چه پیش می آید؟ ما نمی توانیم نفت مان را بفروشیم و منبع دلارهای نفتی ما خشک می شود یا به شدت کاهش می یابد. واما، حتی اگر واردات ما، یا حداقل بخشی از آن که شامل مواد غذائی و داروئی می باشد شامل تحریم نشود، هنوز هم مشکل خواهیم داشت. پرسش اساسی این است که به ازای واردات آنها چه داریم که بدهیم! یعنی اگر نفت مان را نخرند، به خصوص با وعده ای که روسیه داده است تا با افزودن تولید، کاهش صادرات نفت ایران را درصورت تحریم جبران کند، پس دربازار نفت قرار نیست « تعادلی» بهم بخورد. البته عربستان سعودی هم این امکان بالقوه را دارد که درصورت کم کاری روسها، جواب تقاضای بازار نفت جهانی را بدهد. یعنی، آن که در این میان مفلس و یا مفلس تر می شود، مائیم و نه غربی ها. این که از دست رفتن بازار ایران برای غربی ها، مشکل مهمی خواهد بود، ادعائی است که با رقم و عدد جور در نمی آید. اولا اگر این تحریم از شورای امنیت سازمان ملل بگذرد، قرار نیست این بازار از دست غرب دربیاید و به دست کشور دیگری بیفتد. البته که شماری از قاچاقچیان بین المللی به آب و نان فراوانی خواهند رسید ولی درداقتصادی ما چاره نمی شود. این که « اقتصاد بحران زده غرب با حذف بازارهای ایران چنین و چنان می شود» حرف بی ربطی است که آن را جدی نمی گیرم. برای این که روشن شود چه می گویم، اجازه بدهید چند تا نکته دیگر را هم یادآوری بکنم. آخرین برآوردهای بانک مرکزی نشان می دهد که تولید ناخالص داخلی ایران در 1384 حدودا 183 میلیارددلار بود. البته کم نیستند ایرانیان محترمی که فکر می کنند با همان یک سنگ نفت می توانند هفتاد تا گنجشگ چاق وچله شکار کنند و مدعی اند که سالی حدودا 50 تا 70 میلیارد دلار درآمد نفتی ایران، مبلغ « قابل توجهی» است که نمی توان به آسانی از آن گذشت. به ظاهر حرف درستی است ولی ظواهر همیشه فریبنده اند. به واقع ارقام موجود در جهان، بسیار بسیار بزرگترند. به عنوان مثال، از سوی دیگر، این را می دانیم که میزان فروش 8 کمپانی از ده کمپانی برتر جهان به تنهائی از تولید ناخالص داخلی ایران بیشتر است ( یعنی این کمپانی ها از اقتصاد ایران بزرگترند). بقیه شرکت ها و کمپانی ها به کنار. برای این که نکته ام روشن شود به این مقوله توجه کنید. کل فروش سالانه همین ده کمپانی – دقت می کنید که من از لیست 500 کمپانی فورچون فقط دارم از ده تا کمپانی حرف می زنم- نزدیک به 13 برابر تولید ناخالص داخلی ایران است، یعنی دربرابر183 میلیارددلار تولید ناخالص داخلی ایران، فروش این ده شرکت ، در سال گذشته معادل 2328 میلیارد دلار بوده است! یعنی می خواهم بگویم که به نظر من، ادعای شماری از دوستان ایران نشین، به روایت همان مورچه ای می ماند که در استکان آبی افتاده بود و فکر می کرد که دنیا را دارد آب می برد. حالا هم، به تکرار می خوانیم که مثلا- درباره تازه ترین سیاست دولت- با تبدیل، مثلا ده میلیارد ذخیره ارزی ایران به یورو، قرار است پدر دلار را در بیاوریم! و بی تعارف این حرفها و ادعاهائی از این قماش برای کسی که اندکی در باره اقتصاد دنیا بداند، حرفها و ادعاهای خنده داری است.
نکته دیگر، این که کسری تجارت خارجی ایران- بدون محاسبه بخش نفت، در سال حدودا معادل 20 درصد تولید ناخالص داخلی ایران است. اگربرآورد اهل فن درست در بیاید و با توجه به سیاست مخرب « بازکردن دروازه ها» آن گونه که انتظار می رود، میزان واردات سالانه به 65 میلیارد دلار برسد، این مبلغ حدودا معادل یک سوم تولید ناخالص داخلی ایران است.
خوب، با این حساب، اگر تحریم اقتصادی بر علیه ایران سر بگیرد، حداقل این که این اقتصاد تا بن استخوان وابسته به واردات، در تامین مایحتاج یومیه خود به دست انداز خواهد افتاد. حتی اگر بتوان بخشی از این کالاها را به طور قاچاق وارد کرد، که به یقین به این حجم عملی نخواهد بود، در آن صورت تشدید کمبود از جانب عرضه و فساد تاریخی سرمایه داران دلال مسلک ایران، به تورم داخلی بیشتر دامن خواهد زد.
البته با تعهدی که به قرارروسیه کرده است که کمبود عرضه نفت ناشی از خروج نفت ایران را جبران کند، بعید است که بازار نفت- به گونه ای که درایران ادعا می شود- بحرانی بشود. آن چه که به واقعیت نزدیک تر است این که دولت ایران از دلارهای نفتی بی نصیب خواهد ماند. با افزایش نزدیک به 40 درصد نقدینگی در همین یک سال گذشته، روشن نیست برسر نرخ برابری ریال در برابر اسعار خارجی وقتی دلارهای نفتی کش رفته باشند، چه خواهد آمد؟
دریک سال گذشته، با واردات لجام گسیخته، دولت توانست تاثیرات تورم زای رشد نقدینگی را کاهش بدهد. ولی اگر واردات به همان میزان عملی نباشد، درشرایطی که رشد نقدینگی را حدودا 40 درصد تخمین می زنند، تورم هم مصیبتی دیگر می شود روی مصیبت های دیگرمان.
تحریم اقتصادی بر علیه ایران، ازجمله بر ناامنی اقتصادی درایران که قبل از تحریم هم به حد آزاردهنده ای حی وحاضر است خواهد افزود و در کنارش، فرار سرمایه از اقتصاد تشدید خواهد شد.
این را هم خبر داریم که بودجه سال آینده قراراست بر مبنابی مصرف ارزی معادل 41 میلیارد دلار تدوین شده و بهای هر بشکه نفت هم 47 دلار برآوردشده است. به عبارت دیگر، بودجه ریالی دولت با همه وعده هائی که می دهند و ادعاهائی که دارند هنوز به صدور 2400000 بشکه نفت روزانه به قیمت بشکه ای 47 دلار وابسته است. مجسم کنید که در نتیجه تحریم اقتصادی صدور این میزان نفت روزانه عملی نباشد! گذشته از تجارت خارجی کشور که می خوابد و بیشتر از همیشه دوردور قاچاقچیان می شود، بودجه دولت فخیمه هم روی دستش باد خواهد کرد.
واما، گذشته از پی آمدهای اقتصادی، من برآن سرم که عمده ترین پی آمد تحریم اقتصادی بریک کشور هزینه های سیاسی واجتماعی آن است. اگر تحریم عملی شود، بدون تردید، بازتاب سیاسی اش گستردگی بیشتر سرکوب و اختناق خواهد بود. مشکلات و مصیبت هائی که برسرراه زندگی روزمره مردم ایجاد می شود، دیگر برای کمتر کسی وقت و توانی باقی می ماندتا به مسایل « سیاسی» بپردازد. همین نهادهای ضعیف مدنی که قبل از تحریم از همه سو، در معرض تهاجم عناصر اقتدارطلب قرار گرفته اند، بیشتر از همیشه در معرض تهاجم قرار خواهند گرفت و اگر چه هزینه های اجتماعی و اقتصادی تحریم را مردم عادی خواهند پرداخت، ولی « منافع» احتمالی تحریم اقتصادی نصیب نیروهای اقتدارگرا و مرتجعی خواهد شد که با هیچ یک از معیارهای این دوره و زمانه جمع شدنی نیستند و کنترل خویش را برارگانها و منابع داخلی بیشتر خواهند کرد.
نهاد دولت که در جامعه ای چون ایران، حتی به پاسخگوئی به مردم تظاهر هم نمی کند، لجام گسیخته ترخواهد شد. انتخابات- اگر انجام بگیرد- هم بی معنی ترمی شود وهم خنده دارتر. همین مطبوعاتی که به زحمت نفس می کشد، یا به صورت « روزنامه های دولت علیه» در می آیند و یا تعطیل خواهند شد. یعنی گذشته، از زیان های اقتصادی، درعرصه های اجتماعی و سیاسی و حتی فرهنگی هم شاهد پس رفت جدی خواهیم بود.
پس بگویم و بگذرم که تحریم اقتصادی ایران، نه فقط برای برآوردن اهدافی که کشورهای غربی دارند موثر نخواهد بود، بلکه احتمال بیشتری وجود دارد که پی آمدهایش- حتی از منظری که غربی ها به این مسایل می نگرند- دقیقا عکس آن چه هائی باشد که در نگاه اول به نظر می رسد.



Comments: Post a Comment
 
Weblog Commenting and Trackback by HaloScan.com

This page is powered by Blogger. Isn't yours?