$BlogRSDUrl$>
نیاک - یادداشتهای احمدسیف | |||
Sunday, October 01, 2006از کی و از کجا ما ایرانی ها با این ذهنیت توطئه پنداربرای وارسیدن مسایل و مصائب مان به توافق رسیدیم، خبر ندارم. ولی به جد من بر آن سرم که این توطئه پنداری دارد دیگر از کنترل خارج می شود. چندین دهه است که بدون توجه به ابتدائی ترین اصول علم اقتصاد، سعی کردیم با تکیه بریک عامل که تازه خودمان در تولیدش نقشی هم نداریم اقتصاد را اداره کنیم و البته که در این راه توفیق نداشتیم و قرار هم نبود داشته باشیم. ولی بدون توجه به این مصیبت ساختاری اقتصاد ما، به تناوب داستان های تازه ای باب می کنیم. البته که در این 28 سال گذشته یکی از بالاترین نرخ های افزایش جمعیت دنیا را هم داشته ایم که در پی آن جمعیت کشور بیش از دوبرابر افزایش یافته است. . ولی وقتی می رسیم به توان و ظرفیت تولیدی درهمین اقتصاد، من که نمی دانم در این عرضه چه دسته گلی به سرمان زده ایم! جالب است که در این توطئه پنداری ها، غربی ها و شرکت های غربی و گاه حتی شرقی ها، یابه ما « حسادت» می کنند و یا به ما « کلک» می زنند. و من یکی، دروغ چرا، با این که با تمام پوست و استخوانم ایرانی ام ولی هنوز هم چنان نمی دانم که در50 سال گذشته مگر ما چه دسته گلی به سر بشریت زده بودیم که کسی به ما حسادت بکند! این که سر چاههای نفت نشسته ایم و بعد مثل تازه به دوران رسیده ها، دلارهای بادآورده را بدون توجه به آینده برای واردات جان آدم تا شیر مرغ هزینه می کنیم که شق القمر نیست. حتی این روزها، گرچه بحث « انرژی هسته ای» هم چنان داغ است و پر سروصدا، ولی اگر آدمی اندکی دقت کند صدای شکستن استخوان ها را می شنود. حالا می خواهد صدای شکستن استخوان کارگران باشد در بابلسر و یا در کارخانه اکسدانه تهران که 6 ماه است حقوق و مزایا نگرفته اند . باهمه ادعاهائی که از گوشه و کنار می شنویم، با وعده و وعید ویا با انکار واقعیت ها- می خواهد واقعیت گرانی لجام گسیخته باشد یا اخراج کارگران، اقتصاد، اقتصاد نمی شود. وعده تا دلتان بخواهد. وعده بردن پول نفت بر روی سفره مردم، وعده مبارزه با بیکاری، وعده مبارزه با فساد اقتصادی، تثبیت قیمت ها که یادتان هست. ولی وقتی می رسیم به واقعیت ها، بچگانه ترین کاری که می کنند انکار واقعیت هااست. یادتان هست مدتی پیش، علت تورم افسار گسیخته ای که داشت امان مردم را می برید، این بود که حساب دار یک لاقبائی بهای شیررا 30 تومان بالا و پائین نوشته بود! تازگی ها خبر داریم که برای مقابله با کمبود گوشت مرغ، مرغ های تاریخ گذشته وارد کرده به خورد مردم داده اند و ادعا بر این است که چون مهر به روز نداشتیم، مهرهای تاریخ گذشته مورد استفاده قرار گرفته است!!
حالا هم می رسیم به انواع و اقسام گرانی که اکثریت مردم را به واقع از نظر مالی و اقتصادی، زمین گیر کرده است. مسلم دریه معاون دبیر کل بورس فلزات از وجود « مافیای قابل شناسائی» دراین بخش خبرداده می گوید که « اختلاف قیمت سیمان تولیدی در کارخانه ها و بازار به قدری چشمگیر است که قیمت سیمان بیرون از درهای کارخانه سه برابر افزایش می یابد». اگرچه تعرفه واردات سیمان حذف شده است ولی « حتی یک کیلو سیمان نیز به بازار کشوروارد نشد» با این حال، به گفته ایشان « ممنوعیت صادرات سیمان یکی دیگر از تصمیمات غلطی بود که دراین صنعت اتخاذ شد». من بالاخره نفهمیدم رابطه قیمت سیمان در ایران با قیمت سیمان در دیگر کشورها چگونه است! اگر سیمان وارداتی ارزان تر است، پس چرا سیمان وارد نمی شود که قیمت سیمان برای مصرف کننده سه برابر نشود! اگر هم هزینه تولید سیمان درایران بالاست که دیگر ممنوعیت صدورش چراغلط است! سیمانی که گران تر تولید می شود را چگونه می توان در این دنیای رقابتی صادر کرد؟ و بالاخره، چگونه است که مقامات محترم دولتی برای شناسائی آن چه که یک وبلاگ نویس یک لاقبا در وبلاگش می نویسد وقت و منابع دارند ولی چرا این « مافیای قابل شناسائی» را شناسائی نمی کنند و از آن مهم تر، چرا « مزاحم » کارشان نمی شوند؟ درهمین صفحه، مرتضی تمدن وکیل شهرکرد مدعی می شود که « مافیای گرانی درصدد ناراضی کردن مردم است» چون قیمت حبوبات، لبنیات و اقلام خوارکی « به صور غیر عادی افزایش یافته » و هرج ومرج دربازاربه وجود آمده است. دقت می فرمائید. باز یک مافیای دیگر! به ادعای ایشان یک « مافیای گرانفروشی در کشوروجود داردکه هر چند وقت یک بار خیزبر می دارد و به دنبال ایجاد نارضایتی و تنش در جامعه است». اگر این طوری است که یک مقوله اقتصادی دارد یک بعد امنیتی می گیرد. مردم به کنار، به خاطر خودتان هم شده، با این « مافیا» چرا مبارزه نمی کنید؟ ازآن طرف رئیس کمیسیون اقتصادی مجلس می گوید که « تنها دلیل گرانی های اخیر ناشی از ضعف مدیریت دستگاههای دولتی است». آقای احمد توکلی که رئیس مرکز پژوهشهای مجلس هستند و تا همین مدتی پیش، خیلی هم ظاهرا جدی مدافع تثبیت قیمت ها بودند- الان، معتقدند که « روزنامه نگاران به گرانی ها دامن می زنند» و ادامه می دهد « به شما خبرنگاران توصیه می کنم به تورم روانی دامن نزنید» و افزود« تنها با مهار تقاضا است که می توان نرخ مرغ را کاهش داد». این تورم روانی هم از آن داستانهاست. اگر فرمایش آقای توکلی را خلاصه کنم این می شود که چون خبرنگاران از گرانی شکوه می کنند، اجناس گران می شود.با این حساب، لابد ادعای خودشان و سخن گوی دولت و دولتمردان دیگر که واقعیت گرانی را انکار می کنند، بخشی از سیاست های « ضدتورمی» دولت است! بدی این سیاست ها این است که با بی توجهی به مشکلی که هست آن را تعمیق می کند ولی خوبی اش این است که هزینه ای ندارد. و اما جالب است درمملکتی که به اذغان یک روزنامه نیمه دولتی، 12 میلیون نفردرآن در زیر خط فقرزندگی می کنند، آقای توکلی، نگران « زیادی تقاضا» در این اقتصاد است! حتی در خصوص شهر تهران، اگرچه شهردارتهران از 3.5میلیون حاشیه نشین در تهران خبرداد ولی براساس آمارهای وزارت رفاه، تعداده حاشیه نشینان شهر تهران- بقیه ایران به جای خود- 6 میلیون نفر است. و بخش عمده ای از این 6 میلیون نفرنیزبه تعبیری که دراقتصاد داریم، « مصرف کننده» نیستند تا با « تقاضائی» که در بازار دارند، باعث « تورم» بشوند! مشکل اصلی واساسی اقتصاد ایران، همان طور که در اغلب این سالها بود کمی تولید، یا به عبارت دیگر از سوی عرضه در این اقتصاد است و تا موقعی که برای راه اندازی تولید و برای افزودن برعرضه محصولات اقدام نشود، کار تورم به سامان نمی رسد. این یک نکته. برای نمونه مشاهده کنید یکی از نمایندگان مجلس در این باره چه می گوید: «قدرتالله علیخانی در نطق پیش از دستور خود، افزود: كارگران برخی واحدهای تولیدی ماههاست حقوق نگرفتهاند و متاسفانه به جای حل مشكل، تنها با برخوردهای قهرآمیز و یا بیمحلی مقامات مربوطه مواجه شدهاند. وی استان قزوین را یكی از این مناطق عنوان كرد كه حدود 30 واحد تولیدی آن با چنین مشكلی دست به گریبانند.». نگاهی به اخباری که منتشر می شود نشان می دهد که شبیه به همین وضعیت در مازندران، گیلان، خوزستان، کردستان و دیگر نقاط ایران وجود دارد. به عبارت دیگر، دراقتصادی که هرساله بطور متوسط بین 30 تا40 میلیارد دلار کسری تراز پرداخت های تجارتی دارد- اگر دلارهای نفتی را کنار بگذاریم- یعنی بین تولید و مصرف اش، چنین شکافی کتمان کردنی نیست. حالا هم با سیاست هائی که در پیش گرفته اند، باعث اختلاف بیشتر درفرایند تولید شده وبه این فشارهای تورمی دامن زده اند. با وجود آن چه که در جانب عرضه می گذرد، جالب است که آقای توکلی که به عنوان یک اقتصاد دان حرف می زند، در این شرایط، « افزایش تقاضا» را علت این فشارهای تورمی می داند ویا برایش دلایل « روانی» ابداع می کند! در کنار این داستان های پلیسی در باره تورم به این نکته ها هم توجه بفرمائید: حمید رضا فولادی گر عضو کمیسیون صنایع و معادن می گوید « طی سال های اخیر دربخش صنعت رشد کمی تولید، ارزش افزوده و بهره وری کاهش یافته است» آقای مسعود دانشمند که به عنوان « یک فعال بخش خصوصی» نظر داده است « افزایش نرخ نهاده های موثر در تولید و افزایش قیمت جهانی کالاها را از مهم ترین عوامل موثر در افزایش قیمت ها و بروز پدیده گرانی برشمرد». البته نائب رئیس کمیسیون حقوقی و قضائی مجلس می گوید« افزایش بسیاری از قیمت ها هیچ ارتباطی با تغییر متغیر جهانی ندارد و افزایش کاذب است». این را هم می دانیم که «90 درصد عینك ها وارداتی هستند» و«حدود 60 درصد لوازم التحریر مصرفی از خارج وارد و فقط 40 درصد در داخل تولید می شود.» تازه درخصوص آن 40 درصدی که در داخل تولید می شود «بیشتر مواد اولیه لوازم التحریر از خارج وارد می شود». ظاهرا دولتمردان ما درک نمی کنند اقتصادی تا به این پایه تنبل و مفت خوار، که فقط می تواند با اکسیژن نفت نفس بکشد، البته که از این مصائب و مشکلات خواهد داشت. باید برای رهائی اقتصاد ایران از « سرطان دلارهای نفتی» با جدیت و پشتکار برنامه ریزی کرد و هر چه که این برنامه ریزی به عقب بیفتد، این بیماری مزمن ترو به همان نسبت معالجه اش دشوارتر می شود. حالا که دارم از زمینه های فشار تورمی در ایران حرف می زنم پس به این نکته هم اشاره کنم که یکی از ارقام هزینه خانوارها درایران که هم چنان سیر صعودی دارد،« رشد بی رویه و غیر منطقی نرخهای اجاره بها در کشور، بویژه در کلان شهری چون تهران» است که همچنان ادامه دارد «تا جاییکه برخی از کارشناسان بخش مسکن کشور معقدند با ادامه روند کنونی در تعیین نرخهای اجاره بها، این بخش و در راس آن مستاجران با مشکلات جدی روبرو خواهند شد» دروغ نگفته باشم هروقت که درروزنامه دنیای اقتصاد به قیمت خرید و فروش و اجاره مسکن در مناطق مختلف تهران بر می خورم من که نمی دانم اکثریت مردمی که در تهران کار حقوق بگیری می کنند، چگونه ازپس خرید و یا اجاره مسکن در این کلان شهر بر می آیند!
|
Comments:
Post a Comment
|
احمدسیف:مدرس بازنشسته دانشگاه هستم و اقتصاد درس می دادم I.Seyf@hotmail.co.uk پیوندهاکارنامه احمدسیف کارنامه احمدسیف-2.. مصاحبه های من وبلاگ انگلیسی احمدسیف ابراهیم هرندی هفت سنگ سرزمین آفتاب آونگ خاطره های ما زیتون مرتضی اصلاحچی تقارن بلوری یادداشتهائی از سر بی حوصلگی کاریز ملاحسنی کتاب سنج نقالی ف.م.سخن جامعه مدنی خورشید خانوم لینکستان سعید حاتمی پرنیان حامدقدوسی تریبون فمینیستی علی حیدری سهامدارجزء امیر یعقوبعلی مازندنومه مرضیه بهروز عسگری محمدجوادطواف شراره انصاری کلنگ سروش رضا کربلائی سهیل آصفی تراموا علیرضا ثمانه اکوان فرهنگ امیرعلیزاده علی خردپیر انار پرده بچه پررو زن متولد ماکو فرشید انفرادی دانشجویان پیشگام زن متولد ماکو-فارسی عبدالقادربلوچ کیوان هژیر سمیرامرادی علی نعمتی شهاب رضا ناظم سایه نازلی کاموری درنگ احمدابوالفتحی علی شاکرمی قاصدروزان ابری محمد رضا نیک خواه زنگ تفریح پویانعمت الهی قبلی ها
October 2005
November 2005 December 2005 January 2006 February 2006 March 2006 April 2006 May 2006 June 2006 July 2006 August 2006 September 2006 October 2006 November 2006 December 2006 January 2007 February 2007 March 2007 April 2007 June 2007 August 2007 September 2007 October 2007 November 2007 December 2007 January 2008 February 2008 March 2008 April 2008 May 2008 June 2008 July 2008 August 2008 September 2008 October 2008 November 2008 December 2008 January 2009 February 2009 May 2009 June 2009 July 2009 August 2009 September 2009 February 2010 March 2010 April 2010 May 2010 June 2010 July 2010 October 2010 February 2011 April 2011 August 2011 July 2012 March 2013 May 2013 June 2013 |