<$BlogRSDUrl$>

نیاک - یادداشتهای احمدسیف
 

Thursday, May 04, 2006


قرض و انکار قرض 


پاول کروگمن:
فوریه 2006
سال گذشته امریکائی 57 درصد بیشتر از درآمدهای شان از بازار جهانی هزینه کردند. این یعنی که واردات امریکا 57درصد از
صادرات اش بیشتر بود. چگونه ما توانستیم به این صورت ورای امکانات مادی مان زندگی کنیم؟ باقرض از ژاپن، چین و کشورهای تولید کننده نفت در خاورمیانه. ما به پول وارداتی مثل نفت وارداتی معتاد شده ایم. بعضی اوقات قرض های بزرگ خارجی قابل قبول است. در قرن نوزدهم امریکا مقدار زیادی از اروپا قرض گرفت وپول را صرف صاختن راه آهن و دیگر زیر ساخت های صنعتی نمود. آن سرمایه گذاری های منتج از قرض باعث شد که امریکا از نظر اقتصادی قوی تر شود.
ولی امروزه قرض ستانی ما از خارج برای تامین مالی یک رونق سرمایه گذاری نیست. اگر اندازه اقتصاد را در نظر داشته باشیم، میزان سرمایه گذاری فعلی مان با استانداردهای تاریخی پائین است. به عوض، ما این پول ها را صرف ساختن خانه، و خرید محصولات مصرفی و هم چنین تامین مالی کسری بودجه دولت فدرال می کنیم. در 2005 هزینه ما در مستغلات به نسبت تولید ناخالص ملی، به بیشترین میزان اش در 50 سال گذشته رسد. کسانی که صاحب خانه هستند، به این تحول به صورت A.T.M می نگرند یعنی تبدیل ثروت نهفته در ساختمان به پولی که در بازار مصرف می شود. سال گذشته، میزان پس انداز خصوصی برای اولین بار از سال 1933 به این سو منفی شد. این به واقع نموداری از وضع مالی خراب ماست ولی دولت بوش به آن می نازد چون در 2005 میزان کسری، 300 میلیارددلار، به نسبت سال 2004 اندکی کمتر شده بود. به نظر این میزان کسری ناپایدار می آید و ناپایدار هم هست.
عده ای می گویند که اقتصاد امریکا پس انداز پنهانی دارد که در آمارهای رسمی منعکس نمی شود. من وارد بحث های تکنیکی در باره این ادعاها نمی شوم، بعضی از این مباحث همانی است که در گذشته ای نه چندان دور برای توجیه قیمت سهام بازارهای دات کام مورد استفاده قرار می گرفت. با این تفاوت که وقتی اندکی در این واقعیت ها دقیق می شوید، این پیش گزاره « نگران نباشید، خوشحال باشید» غیر واقعی تر می شود. انکار قرض در درون دولت فدرال اندکی سیستماتیک تر انجام می گیرد وقتی دیک چینی به بررسی بودجه می پردازد همان طور که اطلاعات امنیتی راجع به عراق را بررسی کرده بود. هفته پیش آقای چینی اعلام کرد که یک بخش تازه تاسیس شده در درون خزانه داری امریکا نشان خواهد داد که کاستن از مالیات، باعث افزایش- ونه کاهش- درآمد دولت می شود. این شیوه بوش- چینی است. اول خودتان نتیجه گیری بکنید و بعد بخواهید که در دفاع از این نتیجه گیری ها شواهد را اعلام کنند.
ولی تحلیل گران جدی می دانند که قرض ستانی امریکا نمی تواند پایدار باشد. دیرتر یا زودتر باید از میزان کسری تجارتی بکاهیم، رونق کاذب در بازار مسکن باید به پایان برسد و مصرف کنندگان و دولت امریکا باید در چارچوب امکانات مالی خود زندگی کنند. به این حساب، چقدر وضع بد است؟ بستگی دارد که این مشکل چگونه به سرانجامش برسد. اگر این مشکلات تدریجا حل شوند اقتصاد امریکا می تواند کارگران را از بخش هائی که از رونق کاذب بخش مسکن بهره مند شده اند به بخش هائی که برای جایگزینی واردات و برای صادرات تولید می کنند منتقل کند. اگر وقت داشته باشیم می توانیم کسری تراز تجارتی را کاهش داده و بخش مسکن را واقعی کنیم بدون این که میزان خالص فرصت های شغلی کمتر شود.
درعمل اما، یک « به زمین نشستن آرام» به نظر غیر محتمل می آید، چون تعداد زیادی از بازیگران اقتصادی انتظارات غیر واقعی دارند. این نکته در باره سرمایه گذاران بین المللی هم صادق است که هم چنان اوراق قرضه امریکا را که نرخ بهره پائینی دارد می خرند و به نظر می رسدکه به کسری بودجه و به این دیدگاه همگانی در میان متخصصان تجارت وجود دارد که سرانجام ارزش دلار باید حداقل 30درصد کاهش ارزش یابد تا این کسری تجارتی حذف شود بی توجه اند. این نکته در میان خریداران مسکن در امریکا هم صادق است. اغلب امریکائی ها در مناطقی زندگی می کنند که هنوز می شود در آنجاها خانه خرید. ولی یک بررسی خیلی مفصل بوسیله یک بانک فراملیتی، HSBC نکته ای که من و دیگران می گفتیم را تائید کرده است که بخش عمده اقزایش قیمت خانه در « مناطق بادکنکی» در طول سواحل امریکا، اتفاق می افتد و بهای خانه به میزانی افزایش می یابد که با عوامل اساسی اقتصاد هم خوانی ندارد. براساس بررسی این بانک، مستغلات در این مناطق، بین 35 تا 40 درصد بیشتر از آن چیزی است که باید باشد، یعنی به این ترتیب، هزارها میلیارد دلار توهم ثروت ایجاد می شود.
به این ترتیب، به نظر می رسد که وام ستانی امریکا به ناگهان و نه به تدریج به سرانجام می رسد یعنی، هزینه ها به ناگهان سقوط خواهد کرد چون هم بازار قرضه ها و هم بازار مستغلات از خواب خواهند پرید. اگر این اتفاق بیفتد، پی آمدهای اقتصادی اش زشت است. الن گرینسپن که به پیدایش این شرایط کمک کرده است می تواند خود را خوش شانس بداند که دیگر سرکار نیست و دارد برای مدیران حسابهای مالی- 250000 دلار برای هر سخن رانی- سخن می راند. وضع جانشین او البته بسیار دشوار خواهد بود.
با بهترین آرزوها، امیدوارم موفق باشی.
بن، احتمالا تو به این دعا نیازمندی.
اصل مقاله را در اینجا بخوانید.



Comments: Post a Comment
 
Weblog Commenting and Trackback by HaloScan.com

This page is powered by Blogger. Isn't yours?