$BlogRSDUrl$>
نیاک - یادداشتهای احمدسیف | |||
Thursday, May 28, 2009آقای احمدی نژاد و مقوله عدالت: عمده ترین مبحثی که احمدی نژاد به آن وارد شده و بدون ارایه هیچ برنامه مشخصی آن را به امان خدا رها کرده است مبحث « عدالت» است. مثل دیگر مسایل، حرفهای احمدی نژاد « زیبا» ست ولی کار ایران، با حرف های زیبا درست نمی شود. به درستی می گوید که در « ادبیات سیاسی و فضای اجتماعی ما» عدالت در حد « تعریف لغوی باقی مانده است» و این حرفش هم درست است که اگر عدالت را محور قراربدهیم، « سمت و سوی برنامه ریزی اقتصادی ما عوض خواهد شد» و ادامه می دهد که « پس از آن که فرصت های مساوی در اختیارتمام ملت قرار گرفت بسیار از مشکلات ما حل خواهدشد». و تمام صحبت برسر همین « فرصت های مساوی» است که اولا، دقیقا به چه معناست و ثانیا، و از تعریف اش مهم تر، چگونه می شود و یا چه برنامه هائی لازم دارد تا همگانی بشود؟ اگر دقت کنیم که آقای احمدی نژاد هم خواهان برنامه خصوصی سازی است و این برنامه به هر صورتی که اجرا شود، نتیجه اش حاکمیت بیشتر تولید و مبادلات کالائی بر جامعه است. یعنی هر کالا وخدمتی قیمتی دارد و هرآن کس که قدرت خرید کافی داشته باشد می تواند از آن کالا و یا خدمت بهره مند شود. البته که هرکسی که پول به اندازه کافی داشته باشد، « فرصت مساوی» برای بهره مندی هم خواهد داشت ولی واقعیت این است که آنها که پول ندارندو با پول به قدر کفایت ندارند، هم چنان از گردونه قضایا بیرون اند و « فرصت مساوی» نخواهند داشت. یعنی می خواهم این نکته را بگویم که برنامه پیشنهادی ایشان برای « خصوصی سازی» حالا گیرم با مقداری رنگ و لعاب، با ادعاهای شان در باره « عدالت» در تناقض قرار می گیرد. اشاره می کند به تمرکز فعالیت های مالی درتهران که اگرچه می تواند این همه متمرکز نباشد ولی اهداف ایشان با تمرکز زدائی ازتهران به دست نمی آید.مسئله اصلی این است که دیدگاه های احمدی نژاد در باره مقوله کلیدی عدالت بیشتر از دیگر مباحث به شعارهای بی سروته آلوده است. ادعا می کند که « اگر ما عدالت محوری را در برنامه های خود داشته باشیم» دیگر، « دعوای بین اقتصاد دولتی و آزاد معنا ومفهمومی ندارد» و ادامه می دهد« اقتصاد باید توسط مردم و با محوریت عدالت اداره شود». آن چه که نقل کرده ام صرفا شعارهائی است که به واقع معنای مشخصی هم ندارد. به عنوان مثال، اگر بخواهیم عدالت محوری را دربرنامه های خود داشته باشیم، یعنی چه بکنیم تا این گونه بشود؟ جالب این که آن چه کاملا گنگ ونامهفوم است قرار است به « دعوای» بین اقتصاد دولتی و آزاد هم پایان بدهد! خوب این گونه نخواهد شد. بازار آزاد، بدون مداخلات گسترده دولت در هیچ کجای جهان سر از « عدالت» در نیاورده است که ایران نمونه دومش باشد! اصولا قانون اساسی بازار آزاد یک چیزی است و اگر از واژگان ایشان استفاده کنم، « اقتصاد دولتی» یک چیز دیگر. تازه می رسیم به یک عبارت بی معنای دیگر، به واقع، یعنی چه که اقتصاد بایدتوسط مردم با محوریت عدالت اداره شود!نکته این است که یا دولت مطابق برنامه های مشخص برای کم تر کردن بی عدالتی اقتصادی واجتماعی دست به عمل می زد و یا اقتصاد « بازارآزاد» حاکم می شود و طبیعتا، براساس قانون تنازغ بقاء داروینی عمل می کند- یعنی با همه ادعاهای چپ و راست نئولیبرال های ایرانی، جامعه به عدالت نخواهد رسید. این که اخیرا شماری از نئولیبرالها با تحریف تعریف عدالت- آزادی در حق مالکیت- برای اقتصاد بازار آزاد هم یک بعد عدالت طلبانه تراشیدند قادر به تغییر واقعیت های تلخ این نظام اقتصادی نیست. برای اکثریتی که نه مالکیتی دارندو نه امکان این که مالکیت داشته باشند، این جور ادعا ها، نه فقط کارساز نیست بلکه، حتی، آزاردهنده و اذیت کننده هم هست و برای تخفیف مشکلات ومسایل روزمره آنها مفید فایده ای نیست و نخواهد بود. به گمان من، برای کوشش در این راستا، باید قبل از هرچیز تعریف مشخصی از « عدالت» ارایه شود تا بعد، بتوانیم روشن کنیم که آیا یک سیاست خاص، در این راستا مثمر ثمر هست یا نیست؟ بدون داشتن تعریفی از عدالت، سخن گفتن از آن، به واقع، فرستادن مردم به دنبال نخود سیاه است! چون این شیوه برخورد به مسئله، هیچ گونه قابلیت ارزیابی شدن ندارد. یعنی نمی دانیم آیا این سیاست های احتمالی، برای عدالت محوری مفید بودند یا به عکس، باعث تضعیف عدالت در جامعه شده اند! درصفحات پیشین رسیدیم به آقای احمدی نژاد و مقوله عدالت و گفتیم که «، باید قبل از هرچیز تعریف مشخصی از « عدالت» ارایه شود تا بعد، بتوانیم روشن کنیم که آیا یک سیاست خاص، در این راستا مثمر ثمر هست یا نیست؟ بدون داشتن تعریفی از عدالت، سخن گفتن از آن، به واقع، فرستادن مردم به دنبال نخود سیاه است! بگویم و بگذرم که مقوله عدالت، تعریف همه پسندی ندارد یا اگر هم داشته باشد من از آن بی خبرم. پیشنهاد می کنم که به جای تعریف « عدالت»، بیائیم و تعریفی کلی از جمامعه ای « عدالت محور» به دست بدهیم. خوبی این تعریف کلی تر ما این است که آقای احمدی نژاد نیز در موارد مکرر از محوری بودن عدالت سخن گفته اند. پس، من این چنین جامعه ای را این گونه تعریف می کنیم و پس آن گاه، به بررسی دیدگاههای آقای احمدی نژاد خواهم پرداخت. اجازه بدهيد تعريف مختصری از يك جامعة عدلت محور به دست بدهم تا چارچوب مباحث روشن شود و بتوانيم روشن كنيم كه آيا دیدگاه های اقتصادی آقای احمدی نژاد می تواند به ساختمان چنين جامعه ای كمك نمايد يا خير؟ از منظری كه من به دنبا می نگرم، جامعة عدالت محور خصلت های زير را داراست: - يك جامعة عدالت محور به يك صورت بندی اجتماعی نياز دارد كه در آن سطح مشخص و از نظر تاريخی متغيری از رفاه مادی و برابری اساسی برای همه شهروندان آن جامعه تامين شده باشد كه توسعه و تعالی كامل شهر وندان را به همراه كثرت گرائي، آزادی عقيده وبيان و آزادی زندگی اجتماعی تامين نمايد. به عبارت ديگر، در جامعه ای كه فقر و نداری هر روزه بيشتر می شود و يا توزيع ثروت و درآمد هر روزه نابرابرتر می شود، يكی از عمده ترين پيش فرض های يك جامعه عدالت محور وجود ندارد. یعنی می خواهم بر این نکته بدیهی تاکید کرده باشم که جامعه ی گدایان و گرسنگان و بردگان در بند نمی تواند جامعه ای عدالت محور باشد. - بهره مندی موثر ومفيد شهروندان از آزادي، نه آزادی سطحی و بر روی كاغذ، بلكه آزادی در تجربيات روزمرة زندگی كه دراجزای جامعه ريشه دوانيده باشد. جذابیت فرهنگی و سياسی اين خصيصه به كنار، اين خصيصه نيز به تعبيری به خصيصه اول پيوند می خورد. يعنی در جامعه ای كالاسالار كه هر چيز قيمتی داردو به قول معروف، هر قدر پول بدهی آش می خوری، نه فقط آزادی شهروندان که مقوله عدالت در چنین جامعه ای به ميزان بهره مندی شهروندان از امكانات مادی و غيرمادی جامعه گره می خورد. - وجود محموعة پيچيده ای از نهادهای روشن و شفاف و قواعد وقوانينی برای ادارة امور به شيوه ای كه در همة حال حافظ و حامی منافع اكثريت شهروندان باشد و بتواند در برابر پی آمدهای به نسبت نامطمئن كه مشخصه جهان امروز است، تضمين های لازم را بدهد. به عبارت ديگر، منظورم از اين خصلت سوم، بُعد سياسي- نهادی دموكراسی در یک جامعه عدالت محور است. جوامع غیر دموکراتیک، نمی توانند عدالت محور باشند و نیستند. از سوی دیگر، هيچ شيوه ای كه بتواند مثل آچار فرانسه عمل كند و برای همة جوامع مستقل از موقعيت تاريخی و خصلت های اجتماعی شان مناسب باشد، وجود ندارد. شهروندان هر جامعه ای با وارسی اين وجوه، شيوه ی مناسب برای جامعة خويش را می يابند. حالا با این تفاصیل، برگردیم به دیدگاه های آقای احمدی نژاد. از همین ابتدا بگویم که بعید است که چنین تعریفی از جامعه « عدالت محور» مورد توجه آقای احمدی نژادهم بوده باشد ولی این را پیش گفتم تا روشن باشد که هرجامعه ای را با هر مختصاتی نمی توان دلبخواهانه عدالت محور نامید. با این همه، اجازه بدهید بپردازیم به بازنگری دیدگاههای آقای احمدی نژاد. احمدی نژاد می گوید، « عده ای می گویند اجازه دهید اول به توسعه برسیم و سپس عدالت را اجرا کنیم. آنها با این سخن خود نشان می دهند که از عدالت تعریفی در حد یک برچسب دارند» و بعد ادامه می دهد، که اگر بخواهیم این کار را بکنیم، « افرادی خاص به قله های ثروت دست پیدا [می کنند]، رسانه ها ، گروه ها، بلندگوها را نیر در اختیار خود می گیرند وحتی به قدرت سیاسی نیز دست اندازی می کنند و به این ترتیب مانع از اجرای عدالت می شوند». تا به همین جا روشن شد که منظور آقای احمدی نژاد از « اجرای عدالت» به واقع، پیاده کردن یک سری سیاست های اقتصادی است که اگرچه در باره شان بدون ابهام سخن نمی گوید، ولی چنین درکی در نظر ایشان مستتر است. و ادامه می دهند که « بدون اجرای عدالت، امکان پیشرفت حقیقی و ماندگار وجود ندارد» و حتی« قادر به پاسداری از آزادی های خود نیزنخواهیم بود». همه این ها، کلمات بسیار زیبائی هستند ولی هم چنان این داستان « شیرین» « اجرای عدالت» ناروشن باقی می ماند یعنی معلوم نیست که احمدی نژاد با چه ترفندی می خواهد « عدالت» را اجرا کند. در این راستا، به تمرکز فعالیت های اقتصادی در تهران اشاره می کند و آن را « نشانه های روشن بی عدالتی» می داند. این نکته اش اگر چه درست است ولی پراکندن فعالیت های اقتصادی بدون سیاست های موثر ولازم دیگر، مددکار نیست یعنی صرف پراکندن فعالیت های اقتصادی باعث اجرای عدالت نمی شود. البته این جا دیگر اشتباه می کند که فکر می کند علت این که « این تحول اقتصادی .. پیام آور اشتغال و تولیدنیست» باز به همین تمرکز فعالیت ها د ر تهران گره می خورد. مشکل عدم توجه و رسیدگی به تولید، یک مشکل ساختاری و تاریخی درایران است که بدون برنامه ریزی قابل حل نخواهد بود. آن چه که درایران بخش خصوصی نامیده می شود، در وجه عمده گروهی رانت خوار و باج طلب اند که در گذر زمان، تقریبا همیشه رانت های موچود در عرصه توزیع را انباشت کرده اند. اگردر گذشته تمرکز این رانت خواران در بازارتهران بود اکنون این رانت خواران به صورت شرکت های ریز و درشت در سرتاسر تهران پراکنده اند و فعالیت عمده شان نیز در حوزه توزیع است. البته آقای احمدی نژاد به درستی گله می کند که اگرچه اقتصاد ایران 8.5 درصد رشد داشته است ولی « مردم حاصل این رشد اقتصادی را در سفره خود احساس نمی کنند». این جا دیگر، آقای احمدی نژاد اندکی زیادی خوش خیالی می کند که به صرف رشد، گمان می کند که « سفره» مردم باید رنگین تر می شد. البته که سفره اقلیتی بسیار هم رنگین شده است ولی مقوله توزیع درآمد وثروت، برنامه های مشخصی می خواهد که نه در دوره آقای هاشمی چنین برنامه هائی داشتیم و نه در دوره 8 ساله آقای خاتمی. به گمان من علت اصلی آن بود که در هر دو دوره و به خصوص در دوره آقای خاتمی، نئولیبرالها و مدافعان قشری بازار آزاد میدان دار بودند و بی تعارف برسرمردم در این راستا شیره مالیدند و به مصداق، گر صبر کنی زغوره حلوا سازم از آنها خواستند که هم چنان چشم انتظار معجزات « دستهای نامرئی» بازار باشند. البته در مصاحبه ای با سایت انصار، آقای احمدی نژاد اندکی مشخص تر حرف می زند که اگر چه دیدگاهش مشخص است ولی ضعف عمده اش هم آشکار می شود. مشاهده کنید که چگونه دیدگاه اقتصادی ایشان هم چنان « نفت محور» است. می گوید، « در رابطه با نفت ما باید مازاد درآمد نفتیمان یک ارتباطی با زندگی مردم پیدا کند و این شدنی است. وقتی نفت میشود 50 دلار باید یک تغییری در زندگی مردم اتفاق بیفتد اگر 8 دلار هم میشود باید اتفاقی بیفتد.» اندکی بعد، به دیدگاه آقای کروبی نزدیک می شود که « ما باید به هر استان از مازاد درآمد نفتی با اولویت سهمیه بدهیم» اشتباهش از آن جا آشکار می شود که می خواهد مازاد درآمد نفتی را به صورت هزینه جاری مصرف کند درحالی که کاری که باید بشود مصرف درآمدهای نفتی در سرمایه گذاری زیر ساخت های لازم در سطح کلان کشور است که به این نکته اشاره دارد ولی هم چنان می خواهد « مازاد» را صرف هزینه های جاری نماید. آقای احمدی نژاد در این مصاحبه از ایجاد صندوق اشتغال و ازدواج و مسکن سخن می گوید که اگر ایجاد شود و اگر منابع کافی به آن ها اختصاص یابد و اگر به صورت، یک منبع درآمد برای عده ای « خودی» و « آقا زاده» درنیاید، وسیله موثری برای گسترش « عدالت» در جامعه خواهد بود. این جا دیگر باید منتظر بمانیم و براساس آن چه که در عمل انجام می گیرد قضاوت کنیم. تا به همین جا، وعده ایجاد این صندوق ها را به فال نیک می گیریم ولی به قول انگلیسی ها، محک زدن مزه کیکی که می خواهند بپزند موقعی است که کیک را بخوریم. پس فعلا صبر می کنیم تا بعد. و اما، اجرای عدالت در جامعه، بدون مداخله موثر و کازساز دولتی که به آن باور داشته باشد، غیر ممکن است. و این نکته، نه بیان یک دیدگاه خاص نظری، بلکه منبعث از نگاهی مختصر به تاریخ جهان مدرن است. یعنی می خواهم این را بگویم که این دیگر بخشی از تاریخ بشریت است که در هیچ کشوری، بدون مداخله هدفمند دولتی مداخله گر چنین معجزاتی اتفاق نیافتاده است. دربخش دیگری آقای احمدی نژاد علاوه بر انتقاد از تمرکز بیش از حد درتهران بر این که نکته دست می گذارد که « بیش از 1500 سرکت و سازمان دولتی که محل اصلی کار آنها در زاهدان، سنندج، بوشهر... است در تهران مستقر هستند» و آقای احمدی نزاد به درستی متذکر می شود که تمرکز این شرکت ها درتهران هزینه زیادی بردوش ملت تحمیل می کند. ولی اشکال کار علاوه بر این، در ماهیت این شرکت ها هم هست. چون اگر این شرکت ها در گیر فعالیت های تولیدی در این مناطق می بودند بی گمان، این شیوه اداره غیر ممکن می بود یعنی می خواهم بر این نکته دست بگذارم که تا ماهیت فعالیت این شرکت ها دگرگون نشود، صرف انتقال آنها به سنندج و یا زاهدان و یا هرکجای دیگر، مشکل را حل نخواهد کرد. البته در هزینه اداره این شرکت ها، شاید اندکی صرفه جوئی بشود ولی از انتقال شرکتی که درگیر تولید نیست، نه تولیدی افزایش می یابد و نه اشتغالی ایجاد می شود. آقای احمدی نژاد خواهان تمرکز زدائی در تصمیم گیری است و در این راستا می گوید که « این مناسبات باید از بین برود و باسپردن بسیاری از اختیارات به استان ها ، تنها در خصوص سیاست ها و برنامه های کلان و اساسی در مرکز کشور تصمیم گیری به عمل آید». بدون تردید، تمرکز زدائی بسیار کار درستی است و باید منتظر نشست و دید که آیا آقای احمدی نژاد به این وعده ها عمل می کند یا نه! ولی درخصوص « عدالت محوری»، اگرچه در طول تبلیغات انتخاباتی، احمدی نژاد به تکرار از عدالت و عدالت محوری سخن گفت ولی در حیطه رسیدن به چنین جامعه ای، برنامه و سیاست مشخصی ابراز نکرده است. یعنی ما هم چنان با تعدادی وعده - گیرم که وعده هائی بسیار زیبا- روبرو هستیم و شاید باید صبر کنیم تا ایشان، هیئت دولت خودرا معرفی کرده و درراه رسیدن به چنین جامعه ای، دست به اقدام بزند. آن موقع، بابررسی آن چه که می کنند، بهتر می توان، باور/عدم باور آقای احمدی نژاد به عدالت و جامعه ای عدالت محور را به محک یک بررسی انتقادی زد.
|
Comments:
Post a Comment
|
احمدسیف:مدرس بازنشسته دانشگاه هستم و اقتصاد درس می دادم I.Seyf@hotmail.co.uk پیوندهاکارنامه احمدسیف کارنامه احمدسیف-2.. مصاحبه های من وبلاگ انگلیسی احمدسیف ابراهیم هرندی هفت سنگ سرزمین آفتاب آونگ خاطره های ما زیتون مرتضی اصلاحچی تقارن بلوری یادداشتهائی از سر بی حوصلگی کاریز ملاحسنی کتاب سنج نقالی ف.م.سخن جامعه مدنی خورشید خانوم لینکستان سعید حاتمی پرنیان حامدقدوسی تریبون فمینیستی علی حیدری سهامدارجزء امیر یعقوبعلی مازندنومه مرضیه بهروز عسگری محمدجوادطواف شراره انصاری کلنگ سروش رضا کربلائی سهیل آصفی تراموا علیرضا ثمانه اکوان فرهنگ امیرعلیزاده علی خردپیر انار پرده بچه پررو زن متولد ماکو فرشید انفرادی دانشجویان پیشگام زن متولد ماکو-فارسی عبدالقادربلوچ کیوان هژیر سمیرامرادی علی نعمتی شهاب رضا ناظم سایه نازلی کاموری درنگ احمدابوالفتحی علی شاکرمی قاصدروزان ابری محمد رضا نیک خواه زنگ تفریح پویانعمت الهی قبلی ها
October 2005
November 2005 December 2005 January 2006 February 2006 March 2006 April 2006 May 2006 June 2006 July 2006 August 2006 September 2006 October 2006 November 2006 December 2006 January 2007 February 2007 March 2007 April 2007 June 2007 August 2007 September 2007 October 2007 November 2007 December 2007 January 2008 February 2008 March 2008 April 2008 May 2008 June 2008 July 2008 August 2008 September 2008 October 2008 November 2008 December 2008 January 2009 February 2009 May 2009 June 2009 July 2009 August 2009 September 2009 February 2010 March 2010 April 2010 May 2010 June 2010 July 2010 October 2010 February 2011 April 2011 August 2011 July 2012 March 2013 May 2013 June 2013 |