<$BlogRSDUrl$>

نیاک - یادداشتهای احمدسیف
 

Monday, July 03, 2006


روزنامه نگاری در عصر مشروطیت: 


صوراسرافیل: جرقه ای در تاریکی
اگرچه بررسی مفصل از صوراسرافیل می ماند برای فرصتی دیگر، در این نوشته می خواهم نقش نشریه را در اطلاع رسانی به عموم به اختصار بررسی كنم. قصدم در این مختصر، نه ارزیابی مقالات اصلی نشریه بلكه مشخصا آن چه هائی است كه تحت عنوان «اعلان» در آن چاپ می شد. در اغلب شماره ها، این عنوان را مشاهده می كنیم. می خواهیم بدانیم كه در چه عرصه هائی به خواننده اطلاعات می دادند و این اعلان ها، به واقع برای چه منظوری درنشریه چاپ می شد؟
در شمارة اول، خبر رسانی به صورت یك «اخطار» چاپ می شود كه «این جریدة ناقابل» بر خلاف روش معمول در آن دوره «برای هیچكس و بدرخانة احدی فرستاده نمی شود» بلكه به توسط «اطفال در مجامع عمومی و كوچة و بازار بفروش می رسد». البته كسانی كه مایل به اشتراك نشریه اند، می توانند به كتابخانة تربیت مراجعه نمایند.(1) در شمارة 3 نیز همین اخطار تكرار می شود. شمارة 4 اعلان و اخطاری ندارد ولی در شمارة 5، «مژدة» تجدید چاپ 5 شمارة «قانون»، هفته نامه ای كه 15 سال پیشتر به همت ملكم خان در لندن چاپ می شد، را به اطلاع خوانندگان می رساند كه «برای بیماران و خستگان مرض جهل و بی خبری حكم نوش دارو دارد و مرده های چند هزارساله را از گورهای غفلت و نادانی بر می خیزاند و زندة جاوید می نماید». هم محل فروش آن معلوم است و هم قیمت، با این توضیح اضافی كه «قیمت آن نیز به مصارف خیریة ملت خواهد رسید»(2). برای چند شماره بعد اعلان و یا اخطار مهمی نیست تا در شمارة 12، كه به نظر می رسد هم مسائل بیشتری برای اطلاع رسانی وجود دارد وهم به تعبیر امروزین، اگهی تجارتی برای اولین بار در نشریة ظهور پیدا می كند. شخصی «سركار روسی خان» عكاس معروف در اول خیابان علاء الدوله «عكاسخانه به طرز فرنگستان دایركرده و اقسام عكس های ممتاز اعلاء در آنجا گرفته می شود». در همین شمارة «بشارت» چاپ دورة اول كتب رسائل ملكم خان هم به اطلاع می رسد كه هم عناوین رساله ها را به دست می دهد و هم قیمت مجموعه را وهم محل فروش در تهران و تبریز مشخص شده است. با این توضیح كه «نگارشات پرنس معظم از شرح و بیان ما مستغنی است». نكته جالب در بارة قیمت این مجموعه است كه 15 قران بود ولی «بدون جلد دوازده قران بفروش می رسد». در بخش دیگر، خبر از چاپ كتابی می دهد تحت عنوان«حقوق وظایف ملت» كه «اولین نگارشی است كه در این فن به زبان فارسی ترجمه شده». متاسفانه نه نام نویسنده را می دانیم و نه نام مترجم را ولی بر هر فردی از افراد ملت و خصوصا «آنهائی كه از عوالم حقوقی و وظایف بشری بی خبرند» لازم است این كتاب را بخوانند تا «مقام انسانیت و رتبة انسانیت» را كما هوحقه بدانند. دلیلش نیز روشن است و بدون تفسیر، برای اینكه «خویش را بندة امثال خود قرار نداده» و نه فقط «بیش از این زیربار ظلم و تحكمات جابرانة عمرووزید نروند» بلكه «خود نیز از وظایف خویش قصور نورزند»(3). دیدگاه گردانندگان نشریه، بسیار آموزنده است. آشنائی با حقوق، نه فقط برای مقابله با ظلم و تحكمات جابرانه لازم است بلكه، عمل كردن به وظیفه نیز به همان اندازه اهمیت دارد. اخطاری كه در شمارة 13 چاپ می شود، بسیار جالب است. التماس دعائی چاپ می شود از مشتركین «روزنامة قانون و صوراسرافیل» كه قرارا روزنامه ها را دریافت كرده و حق اشتراك نپرداخته بودند. یا حق اشتراك كارسازی می شود و یا حداقل، «قیمت نسخ سابقه را داده بعدهاهم روزنامه به جهت آنان ارسال نمی شود»(4). در یكی دو شمارة دیگر باز اعلان و اخطاری نیست. در شمارة 16 ولی سه اعلان چاپ می شود كه هر كدام به جای خویش، قابل توجه اند. اعلانی چاپ می شود از سوی وزیر افخم كه «چون اطاعت قانون بر تمام آحاد و افراد ملت فرض است» و چون بر طبق اصل 63 قانون اساسی «لقب وزارت افتخاری بكلی موقوف است» لذا از «تمام آقایان و برادران» استدعا می كنم بعد از این «بندة محمد حسن را به لقب ( وزیر افخم) نشناسند و باسم اصلی بخوانند». اخطار دوم، پوزش خواهی نشریه است از مشتركین كه اگر« بواسطة توقیف های پی درپی» از خواندن این «اوراق نالایق» ما باز مانده اید، اكنون «به اطمینان كامل از توقیف كلمة منحوسة توقیف» در ظرف هفته های آینده«نمره های پس افتاده» منتشر خواهد شد. اعلان سوم، اطلاع دهی است در بارة چند كتاب تازه چاپ و جالب است كه یكی از كتابها، كتاب «تربیت نسوان، ترجمه و نگارش میرزا یوسفخان اعتصام الملك آشتیانی» است كه به قیمت سه قران چاپ شده بود (5). در شمارة بعد، هم اعلان كتابها طولانی تر می شود و هم خبر تعطیلی «كتابخانة تربیت» در تهران در نشریه درج می شود. جالب است كه مركز فروش این كتابها، علاوه بر كتابخانة شمس العماره و دفتر نشریه، همان كتابخانة تربیت نیز هست كه خبر تعطیلی اش در ستون دیگر همین شمارة درج شده است. نام و عنوان ده كتاب در این شمارة آمده است. دواخانه داری كتاب«علم عكاسی جدید» چاپ می زند به قیمت 5 قران كه علاوه بر مراكز پیش گفته، «در دواخانه خودشان هم فروخته» می شود. عمادالكتاب نامی هم «رسم المشق ( خط نستعلیق)» تهیه می كنددر22 دفتر كه به قیمت دوازده قران و نیم در «منزل خودشان.... نیز فروخته می شود. ». ترجمة رمان «استنطاق نامه» هم آمده است كه نه نویسنده اش را می شناسیم و نه مترجمش را. و بالاخره، «مارگو فرانسه و فارسی» به قیمت هفت قران«در مطبعه فاروس و تمام دواخانه های ارامنه هم فروخته می شود». «بادة بی خمار» و «كلید زندگی» و «نخست نامه» كه غیر از عناوین، اطلاع بیشتری در بارة محتوا و مضمونشان نداریم. دو كتاب تاریخ هم هست، «جلد اول داستان باستان» كه كتابی در بارة تاریخ ایران است كه ترجمه و تالیف است و «كتاب اول كلیات» ملكم خان كه قیمت با جلدش در نشریه آمده است. آخرین كتاب این مجمومه، «حقوق و وظایف ملت» است كه در بارة اهمیتش، پیشتر خوانده بودیم.(6) ظاهرا اخطار قبلی كه نشریه را به در خانة كسی نخواهند فرستاد، منجر به سوء تفاهماتی شد كه در این شمارة در رفعش می كوشند«بیشتر اهالی طهران معنی عرض ما را درك نفرموده و تصور نموده اند كه اگر باشتراك سالیانه مایل باشند برای آنها [هم] فرستاده نخواهد شد»، در حالیكه برای مشتركین نشریه را «موزعین اداره به منزل او می برند».(7) شمارة بعد، حاوی دو اگهی است. شخصی كه پاسپورت روسی اش را گم كرده، اعلان می دهد كه یابنده، «بدون تعلل و مضایقه در مدرسة حاج ابوالحسن معمار... به حقیر رسانیده و حق الزحمة خود را دریافت فرمایند.» آگهی دیگر دربارة یك داروی ضد سوزاك جدید است، «برای معالجة سوزاك به تازگی در فرنگستان دوای مجربی كه ادویه جدید است، پیدا كرده اند» كه در دواخانه های نظامی و نرمال موجود است و «دستورالعمل استعمال آن را از مطب جناب احیاء ... بخواهید» (8). همین آگهی در شمارة بعدی نشریة هم تكرار می شود با این تفاوت كه احیاء به صورت احیاء الملك در می آید. باز التماس دعائی دارند از مشتركین كه طبق معمول، از پرداخت حق اشتراك طفره می روند. اطلاع دهی جالب این شمارة، تشكیل كلاس شبانه است برای تدریس زبان فرانسه كه «انجمن مدرسة الیاس فرانسه» كه ظاهرا كلاس های روزانه برای تدرسی زبان فرانسه دائر كرده بود «به جهت اشخاصی كه روز وقت تحصیل زبان فرانسه ندارند» درورة تدریس شبانه برقرار كرده بود كه غیر از شب های جمعه و یك شنبه دائر خواهد بود. «هر كس طالب داخل شدن در این طبقه است» با مسیو ویزیوز «مدیر مدرسة ترتیب ورود مدرسه را تحقیق بنماید»(9). در شمارة 21، اعلانی از سوی «اتحادیة طلاب» درج می شود كه خبر از «تاسیس انجمن رابطه» می دهد و تاریخ بر قراری جلسه اش را به اطلاع می رساند و از نمایندگان انجمن ها می خواهد كه به آن جلسه نماینده بفرستند.(10) در شمارة بعد، اگهی اشتراك «جریدة ملانصرالدین» را داریم و هم چنین خبر چاپ «تقویم دیواركوب سال مصور بصور جناب تقی زاده، پرنس ملكم خان و عباس آقای شهید» كه این آخری، البته همان جان باخته ای است كه به قتل امین السلطان برآمده بود.(11)
نمی دانیم نشانة بیشتر شدن «تقاضا» ست یا نشانة سیاست تازه نشریه كه در شمارة بعدی، برای اولین بار «اجرت اعلان» در نشریه به اطلاع خوانندگان می رسد كه اگرچه سطری دو قران است ولی«در صورت تكرار تخفیف داده می شود»(12) در همین شمارة، دو اعلان از «انجمن اتحادیه آذربایجان» درج می شود كه دریكی خبر از پیوستن«پارسیان محترم طهران» به داخل انجمن است كه از «این اتحاد و یگانگی برادران وطنی خود كمال تشكر و امتنان را دارند» و دیگری اظهار مسرت از ورود یكی از مشروطه طلبان است از مشهد مقدس به تهران و از«زحمات فوق الطاقه ای كه در تاسیس انجمن های خراسان، قوچان، سبزوار، سمنان و رشت» كه شعب انجمن اتحادیه آذربایجان بود، «متحمل شده اند، تشكر دارند».(13) به نظر می رسد كه كم لطفی مشتركین بسیار جدی شده است. در شمارة بعدی در همان صفحة اول، اعلانی چاپ می شود كه ضمن تكرار هزینة آگهی، به مشتركین اعلام می كند كه اگر «تا انتشار شمارة 26» وجه اشتراك را كارسازی نكنند «دیگر روزنامه بجهت آنان ارسال نخواهد شد و قیمت 26 نمره را كه بدهی ایشانست گرفته می شود». كارگردانندگان نشریه به عجز و لابه رسیده است. مشتركین گرام طهران كه «بدون اجبار طالب اشتراك این جریده شده اند» امید است كه پس از توزیع این نمره«وجه آبونه را پرداخته» و قبوض چاپی ممهور به مهر اداره را دریافت دارند. از توزیع كنندگان نشریه در خارج از كشور و «مشتركین محترم خارجه» كه از اداره قبول اشتراك نموده اند، می خواهد كه از طریق پست وجة آبونمان را نپردازند، زیرا«كه مسكوكات [ اسكناس] را در پستخانهای سرحدی مملكت روسیه هجر می كنند» و نه فقط وصول آن چندین ماه طول می كشد بلكه مقداری هم هزینه دارد و اضافه می كند، «این سخت گیری و رفتار غیر منصفانه هم مثل سایر مواد معاهدات ما با سایر دول است كه ابواب سعادت و ترقی را به روی ملت بیچاره بسته!!» (14). در همین شماره اعلانی دربارة گم شدن، یا به واقع به سرقت رفتن یك سند است كه یابندگان به وكیل كرمان در مجلس تحویل داده «پنجاه تومان مشتلق دریافت نمایند و ابدا هم ایراد و بحثی به آنها نیست». اعلان دیگر، خبر از گم شدن«یك كیف چرمی قرمز رنگ بدون اسكناس و برات» ولی حاوی بعضی نوشتجات و اسناد است كه یابنده «یك تومان مژدگانی» خواهد گرفت.(15) در صفحه اول شمارة بعد، همان التماس دعای قبلی با مشتركین با همان تفاصیل تكرار می شود وهم چنین اعلان دیگری است مبنی بر چاپ «محاوره و مكالمة روسی به فارسی» كه در تمام كتابخانه های تهران به قیمت مجلدی پنجهزار و دهشاهی به فروش می رسد ولی«به مكاتب و مدارس تخفیف داده می شود».(16) اعلان های شمارة بعدی به همین روال است با این تفاوت كه علاوه بر« ناخوشی سخت» میرزا علی اكبر خان [دهخدا]، «نظر به پارة از مصالح راجع به دوام جریده تعطیل موقتی نیز مقتضی بود» ولی منبعد، جبران خواهد شد. درضمن در اعلان دیگری، جلسات وعظ و سخن رانی یكی از وعاظ مشروطه طلب درج می شود كه «محاسن مشروطیت را باحادیث و اخبار شرعیه و براهین و دلایل عقلیه بیان می نمایند» (17). درهمین شمارة، خبر از تاسیس اولین سینما در تهران نیز چاپ می شود كه «پرده های جدید تماشائی سیمونوتوگراف كه عوالم خارجی را بطور حركت و تجسم نشان می دهد» به تازگی وارد شده و در یكی از مغازه های جناب تاجر باشی تماشا داده می شود، «مقدم آقایان محترم از یك ساعت بعدازظهر تا دو ساعت از شب گذشته در كمال احترام پذیرفته می شود» (18). همین شمارة علاوه بر سینما، اعلانی دارد مبنی بر ترجمه و نشر «تئاتر خدعه و عشق» نوشتة شیللر كه از سوی میرزا یوسف خان اعتصام الملك به فارسی ترجمه و چاپ شده است. اگهی واردات كاغذ های های اعلاء نیز در همین شماره درج شده است. بعلاوه، خبر چاپ 5 كتاب هم اعلام می شود. یكی كتابی است در «عقاید مذهبی زردشتیان» و دو كتاب دیگر«فرامرز نامه» و«بهمن نامه» كه نویسندگانشان را نمی شناسیم ولی می دانیم كه افسانه هائی منظوم اند. «دروس الاشیاء یا مقدمة علوم طبیعی» كه از فرانسه ترجمه شده است و كتاب آخر هم، كتابی است در «وظایف خانه داری وامور تربیته دختران ونسوان» كه این یكی نیز ترجمه است به فارسی كه نه مترجمش را می شناسیم و نه می دانیم از چه زبانی به فارسی ترجمه شده است.(19) در چند شمارة بعد، اعلانی غیر از هزینة اگهی در نشریه درج نمی شود. در شمارة 31، تغییر آدرس محل فروش نشریه به اطلاع می رسد و هم چنین با مسرت و خوشحالی ورود روزنامة «حشرات الارض» را از آذربایجان به عرصة مطبوعات شادباش گفته، محل فروش و قیمت تك فروشی را به اطلاع خوانندگان می رساند.(20) در آخرین شماره ای كه قبل از بمباران مجلس چاپ می شود، سه اعلان چاپ شده است. اعلان اول، تغییر محل فروش نشریه در تهران است و اعلان دوم، خبر از چاپ كتاب ِ «شرح حالات حضرت امام زین العابدین» در بادكوبه می دهد كه برای «ترویج دین مبین اسلام» در آن دیار صورت گرفته و این روزها به تهران نیز رسیده است. و اعلان سوم، هم یك آگهی تجارتی است از «سید حسین طاهر اف قلاب دوز» . این بنده «سالها در اسلامبول مشغول به تحصیل خامه دوزی و ابریشم و گلابتون و پشم دوزی بوده است» حال در مغازة سید حسین طاهر اف در خیابان ناصریه روبروی خانة حكیم مرتضی مشغول به كار شده است و «همه قسم از روی نقشه های خارجه بطریق دلخواه و به قیمت مناسب دوخته می شود» (21).
شماره های نشریه كه در زمان تبعید دهخدا در سوئیس چاپ شد، اعلان و اگهی ندارد.
در بازنگری شماره های متعدد صوراسرافیل، باید به چندنكته توجه نمائیم:
- درایران صد سال پیش، مسئولان نشریه، دركنار هزار و یك مرارت دیگر كه می كشیدند به نقش خویش در اطلاع رسانی به عموم نه فقط واقف بودند كه در حد امكان، عمل نیز می كردند.
- اگرچه در مورد همة كتابهای چاپ شده، اطلاع كافی نداریم ولی، در مواردی دیگر، «جهت دار» بودن نشریه نیز تا حدودی روشن می شود. جالب است كه سه تا از كتاب های معرفی شده، «حقوق ووظایف ملت»، «وظایف خانه داری وامور تربیته دختران ونسوان» و دیگری«تربیت نسوان» بود.
- تاسیس كلاس شبانة آموزش فرانسه و چاپ كتاب محاوره و مكالمه روسی، آنهم در شرایطی كه اكثریت قریب به اتفاق جمعیت در آن دوران، سواد فارسی نداشتند، بسیار جالب توجه است.
- با توجه به سطح درآمدها در آن سالها، قیمت كتابها بسیار گران به نظر می آید.
- اگرچه اولین نشانه های پیدایش آگهی تجارتی را در این شماره ها مشاهده می كنیم، ولی چاپ كتاب «علم عكاسی جدید» برای آن سالها، به نظر كار بسیار شجاعانه ای می آید.
- آخرین و نه كم اهمیت ترین، اشارات مكرر به مشكلات مالی نشریه درایران آن روزهاست كه البته مشكلی نیست كه حتی امروز برای دست اندركاران این دست كارها، ناشناخته باشد.
اگرچه چاپ این اعلانات به جای خود، نشان از تحولاتی می داد كه در بطن جامعة فرهنگی ایران، هر چند به كندی، در جریان بود، ولی، با این همه، نقش اصلی صوراسرافیل، به عنوان یكی از مدافعان سر سخت مشروطیت در این بود كه با تمام جسم و جان در «تكمیل معنی مشروطیت» و«حمایت مجلس شورای ملی» و «معاونت روستائیان و ضعفا و فقرا و مطلومین» (22) به راستی، تا آخرین نفس ثابت قدم بودند. درنوشتاری دیگر، به این مهم باز خواهیم گشت.
پانویس ها:
1 صوراسرافيل، شمارة 1، ص 8
2 صوراسرافيل، شمارة 5، ص 8
3 صوراسرافيل، شمارة 12، ص 8
4 صوراسرافيل، شمارة 13، ص 8
5 صوراسرافيل، شمارة 16، ص 8
6 صوراسرافيل، شمارة 17، ص 8
7 همان، ص 8
8 صوراسرافيل، شمارة 18، ص 8
9صوراسرافيل، شمارة 19، ص 8
10 صوراسرافيل، شمارة 21، ص 8
11صوراسرافيل، شمارة 22، ص 8
12 صوراسرافيل، شمارة 23، ص 1
13 همان، ص 8
14صوراسرافيل، شمارة 24، ص 1
15 همان، ص 8
16صوراسرافيل، شمارة 25، ص 8
17صوراسرافيل، شمارة 26، ص 1
18همان، ص 8
19 صوراسرافيل، شمارة 27، ص 8
20 صوراسرافيل، شمارة 31، ص 1
21 صوراسرافيل، شمارة 32، ص 8
22 صوراسرافيل، شمارة 1، ص 1




 
Weblog Commenting and Trackback by HaloScan.com

This page is powered by Blogger. Isn't yours?