نیاک - یادداشتهای احمدسیف | |||
Tuesday, May 14, 2013
پس از این که ما برای احترام
به « عدالت» در باره آقای مرتضوی آقایاایننیشعری منتشر کردیم از دفتر
شورای مصلحت نظام به ما ایمیل زدند که مردحسابی، تو مگر از گردانندگان این حکومتی
که « عدالت» خواهی ات این جوری یک وری و کج است! تو برای آقای مرتضوی شعر نوشتی،
پس حق آقای هاشمی رفسنجانی چی شد؟ او که به گردن این نظام بیشتر حق دارد!
از شما چه پنهان، اصلا نمی دانیم
جواب این انتقاد را چگونه بدهیم؟ فعلا یک ایمیل فرستادیم وتقاضای مغفرت کردیم و
امیدواریم که خودشان این شعر تازه ما را بخوانند و از سر تقصیر ما بگذرند.
اهل رفسنجانم
روزگارم خوب است
من زمینی دارم نامش، ایران
ذوق، بی ذوق
و بی هوشم.... من
پسرانی دارم بهتر از شاخه بید
بی برو بی حاصل
دوستانی، همه شان اهل ریا
و خدائی که در این نزدیکی
به جماران بود
من مسلمانم؟
ها!ها!ها!ها!
قبله ام، بانک سوئیس
جانمازم، رشوه
مُهرم، پول
قصر ابیض، سجاده من
من وضو با تپش خون شما می گیرم
درنمازم، سخن از یورو نیست
سبزی پشت دلارم، عشق است
من نمازم را وقتی می خوانم
که اذانش را بوش
گفته باشد سرگلدسته کاخ
من نمازم را پی تکبیر بلر خواهم خواند
کعبه ام بانک سوئیس
کعبه ام، شرکت نفتی است که در نروژبود
کعبه ام، مثل هوای لندن
دائمادرتغییر
حجرالاسود من، روشنی باغچه
نیست
پرت می گوید این مردک!
حجر الاسود من، تیرگی عشق
شماست
اهل رفسنجانم
پیشه ام رمالی ست
گاه گاهی، فال هم می گیرم
قفسی می سازم با تبلیغ
می فروشم به شما
تا به آواز کسانی که در آن زندانند
دل تنهائی تان پاره شود
چه خیالی، چه خیالی... می دانم
حرفهایم پرت اند
خوب می دانم، حوض رمالی من، بی
ماهی ست
کوسه دارد به عوض
کوسه هایش بی ریش
کوسه هایش، قاضی
اهل رفسنجانم
نسبم شاید برسد
به گیاهی در چین
به سفالی در ماچین
نسبم شاید، به هیولائی در
شهراتاوا برسد
پسرم پشت دو بار آمدن چلچله ها
بار خود را بسته ست
دخترم، درلندن
کیف دنیا را دارد
مردبقال از من پرسید « چند من
خربزه می خواهی»
من از او پرسیدم، خفه خون می
گیری؟.
می دهم باز به سیخت
بکشند...
فکر کردم »گنجی» بود
یا که آن آدم دیگرکه اسمش یادم
نیست....
از «سحاب» آمده بود...
پدرم، مادرم می گوید، نقاشی می
کرد
تار هم می ساخت، ویولون می زد
خط وربط اش بی ربط
من به اورفتم شاید...
باغ ما در رفسنجان
باغ ما جای گره خوردن نارنگی
با خرما
باغ ما نقطه برخورد عدس با
کشمش بود
زندگی چیزی بود مثل یک منبر
رفتن
اجرتش ناقابل
قصه اش تکراری
آب بی حمد خدا می خوردم
نارنگی را بی سبب می چیدم
زندگی چیزی بود تکراری
من به میهمانی مذهب رفتم
رفتم از پله تزویر به عرش
تا ته کوی دروغ
تاهوای خنک پنهانکاری
چیزها دیدم و می دانم درروی
زمین
که اگر باز بگویم،
زمین می ترکد
کودکی دیدم، اعدامی بود
من جنین دیدم، اعدامی
من گدائی دیدم ظرف یک هفته
میلیاردرشد
و هزاران تن، که گدائی می
کردند
بره ای را دیدم که عرق می
نوشید
من الاغی دیدم که قضاوت می کرد
من قطاری دیدم که تباهی می برد
من قطاری دیدم بارش فقه، و چه
سنگین می رفت
من قطاری دیدم که سیاست می برد
برپشت چماق
من چماقی دیدم که وزرات می کرد
قمه ای بود درشت- مثل خودم- که
ریاست داشت براهل قمه
جنگ ها دیدم من
جنگ یک مشت سیاه با خواهش نور
جنگ تزویر و ریا با خورشید
جنگ خونین قمه با گردن
جنگ طوطی و فصاحت با هم
جنگ پیشانی زن با پونز
بعد
فتح یک قصه به دست یک دزد
فتح یک باغ به دست تیشه
فتح یک کوچه به دست شمشیر
فتح یک شهر به دست سه چهار اهل
هوا، همه شان ژ3 به دست
فتح یک عید، به دست دو عروسک
در تابوت
قتل دیدم
قتل یک قصه به دستورامام
قتل یک شعر به فرمان خودم
قتل مهتاب، به فرمان فقیه
قتل یک سرو به دست قمه ای روی
موتور
قتل یک شاعر افسرده به
دستوروزیر
اهل رفسنجانم،
اما شهر من کرمان نیست
شهر من، گم شده است
بهتر آن است که من
به اتاوا بروم
بارسلونا بدنیست
حیف ... میکونوس نزدیک است
نه...
کارمن نیست شناسائی درد انسان
من در این ظلم آباد
به گمنامی غمگین علف دل بستم
از صدای نفس باغچه بیزارم بی
زار
من صدای قدم خواهش رادر پشت
سرم می شنوم
و صدای پای قانون
که سرانجام به گوشم خواهد خورد
روح من کم سن نیست
من درختم، من درخت کاجی هستم
در گورستان
پسرانم شغل شان گورکنی است
روح من هیچ ندیدم که غمگین
باشد
مثل بال حشره، وزن هوا را می
دانم
مثل یک گلدان می دهم گوش به
اذان مغرب
مثل زنبیل پراز میوه سنگین ام
مثل یک می کده بسته وویرانه،
غمگین
به دلاری خوشنودم
یورو هم بدنیست
من نمی خندم وقتی شبه امام
گریه اش می گیرد
یا که مشکینی می رود پیش خدا
خنده دارد اما،
خوب می دانم ریواس، گیاه خوبی
است
و قمری ها را باید گردن زد
و کبابی خورد
به کبابی خوشنودم
و به بوئیدن یک مهرکه از خاک
عرب می آید
زندگی بال و پری دارد با وسعت
مرگ
زندگی شستن بشقابی نیست
زندگی یافتن سکه دهشاهی در جوی
خیابان هم نیست
زندگی ضرب زمین در شریان دل من
زندگی بردن اموال شماست
هرکجا هستم، باشم
زندگی، یعنی
ایران شما مال من است
پنجره ، فکر، زمین، باز زمین، مال من است
اهمیت دارد آیا
که کسی می میرد یا چه کس می
ماند؟
من نمی دانم
که چرا می گویند من حیوان
نجیبی هستم!
چشم هاتان را باید شست
و لب هاتان را باید دوخت
و زبان تان را باید بست
دستهاتان را باید ساطوری کرد
تا که دستی نرود سوی قلم
با قلم باید نان پخت
با قلم باید دیزی داشت
نان را با آب مصفا کرد و شکم
راسیر
و نخوانیم کتابی که در آن حرفی
هست
و کتابی که در آن، ردپائی از
مکتب نیست
و کتابی که در آن یاخته ها، بی
بعدند
و نپرسیم کجائیم
بو کنیم اطلسی تازه ی
بیمارستان را
و نپرسیم زحال گنجی
او چه حق دارد با آن چه که کرده ست، هنوز
زنده باشد، حتی
درزندان!
ونگوئیم ترازوی عدالت کفه کرده
ست به یک سو
کارما نیست عدالت
و نپرسیم چرا قلب من و خاتمی و
خامنه ای آبی نیست
قلب گفتی....
قلب ما....
قلب ما را قدرت دزدید
معجز علم طبابت مائیم!
بی
قلب.... هنوزم سرپا،
لب دریا برویم
توردر آب بیندازیم
و بگیریم طراوات را از آب
کی طراوات می خواهد!
مرگ را عشق است
مرگ را عشق است
اهل رفسنجانم
روزگارم خوب است
من زمینی دارم نامش، ایران…..
29 ژوئیه 2005
|
![]()
Comments:
Post a Comment
|
احمدسیف:مدرس بازنشسته دانشگاه هستم و اقتصاد درس می دادم I.Seyf@hotmail.co.uk تازه ترها
پیوندهاکارنامه احمدسیف کارنامه احمدسیف-2.. مصاحبه های من وبلاگ انگلیسی احمدسیف ابراهیم هرندی هفت سنگ سرزمین آفتاب آونگ خاطره های ما زیتون مرتضی اصلاحچی تقارن بلوری یادداشتهائی از سر بی حوصلگی کاریز ملاحسنی کتاب سنج نقالی ف.م.سخن جامعه مدنی خورشید خانوم لینکستان سعید حاتمی پرنیان حامدقدوسی تریبون فمینیستی علی حیدری سهامدارجزء امیر یعقوبعلی مازندنومه مرضیه بهروز عسگری محمدجوادطواف شراره انصاری کلنگ سروش رضا کربلائی سهیل آصفی تراموا علیرضا ثمانه اکوان فرهنگ امیرعلیزاده علی خردپیر انار پرده بچه پررو زن متولد ماکو فرشید انفرادی دانشجویان پیشگام زن متولد ماکو-فارسی عبدالقادربلوچ کیوان هژیر سمیرامرادی علی نعمتی شهاب رضا ناظم سایه نازلی کاموری درنگ احمدابوالفتحی علی شاکرمی قاصدروزان ابری محمد رضا نیک خواه زنگ تفریح پویانعمت الهی ![]() ![]() قبلی ها
October 2005
November 2005 December 2005 January 2006 February 2006 March 2006 April 2006 May 2006 June 2006 July 2006 August 2006 September 2006 October 2006 November 2006 December 2006 January 2007 February 2007 March 2007 April 2007 June 2007 August 2007 September 2007 October 2007 November 2007 December 2007 January 2008 February 2008 March 2008 April 2008 May 2008 June 2008 July 2008 August 2008 September 2008 October 2008 November 2008 December 2008 January 2009 February 2009 May 2009 June 2009 July 2009 August 2009 September 2009 February 2010 March 2010 April 2010 May 2010 June 2010 July 2010 October 2010 February 2011 April 2011 August 2011 July 2012 March 2013 May 2013 June 2013 |