<$BlogRSDUrl$>

نیاک - یادداشتهای احمدسیف
 

Sunday, May 31, 2009


آیا کسی نیست که نخ این آقا را بکشد؟ 


من نمی دانم آیا آقای رئیس جمهور خودش می داند چه حرفهای خطرناکی زده است یا خیر! دارم فکر می کنم اگر من یا شما از این حرفها می زدیم، الان به احتمال زیاد دعوت مان می کردند به « دانشگاه اوین» و یا « دانشگاه» دیگر و بعد، به واقع معلوم نبود با ما چه می کردند؟ از سوی دیگر، تردید ندارم که اگرکس دیگری از این حرفها می زد، آقای شریعتمداری کیهان تا الان یقه هشتاد تا از پیراهن های خودش را پاره کرده بود و از نفوذ استکبار آن قدرمطالب جدی و شوخی در کیهان می نوشت و آنقدر انقلاب های رنگارنگ کشف می کرد که حتما با کمبود رنگ روبرو می شد. فعلا به تکرار چند باره دیدگاه آقای رئیس جمهور در باره « مذاکرات سعدآباد» نمی پردازم که وقتی رئیس جمهور آن را « ننگین» می خواند، به روشنی این وصله را نه فقط به عبای آقای روحانی و رئیس جمهور وقت که حتی به عبای ولایت فقیه هم می چسباند چون تقریبا همه می دانند که ولایت فقیه در باره این مذاکرات چه نظریاتی اعلام کرده است. دریکی دوروز گذشته، آقای رئیس جمهور در برنامه کارشناسی شبکه خبر حضور یافت و ضمن بیان حرفهای عجیب و غریب در باره اقتصاد، درعرصه های دیگر هم حرفهای عجیب تر زد. ابتدا به ساکن، از همان ابتدا ضمن تائید نظریات مخالفان جمهوری اسلامی- خود آقای رئیس جمهور می گوید: « در دوره اي تنها روزنامه منتقد دولت را هم تحمل نمي كردند و نخست وزير مي گفت اگر نقدها را تعطيل نكنيد، برخورد مي كنم.اما ما 4 سال است تهمت ها و دروغ هاي صدها سايت و روزنامه را تحمل كرده ايم»[1]. البته خیلی خوب می شود اگر آقای احمدی نژاد به وعده عمل کرده و توضیحات بیشتری می داد چون این داستان را نمی توان تنها به عدم تحمل چند روزنامه محدود کرد.... عاقل را اشاره ای کافی است...
درباره تورم، آن گونه که از قرائن بر می آید آقای رئیس جمهورچند نوع تورم کشف کرده است که تنها یک نوع اش بد است. خودتان بخوانید تا فکر نکنید که دارم ایشان را تخریب می کنم: « تورم به معناي رشد قيمت‌ها بدون رشد درآمد جامعه به همان نسبت است و درواقع آن رشد قيمتي منفي است كه قدرت خريد را كاهش دهد و منجر به فاصله طبقاتي شود و نارضايتي اجتماعي و بي‌عدالتي ايجاد كند». ایشان که هم چنان از یک دانشگاه حقوق استادی می گیرند باید بدانند وقتی می گویند « آن رشد قیمتی منفی است که …» این شیوه نگرش به این معناست که ما رشد قیمتی هم می توانیم داشته باشیم که پی آمدهایش منفی نباشد و قدرت خرید را کاهش ندهد و منجر به فاصله طبقاتی نشود و
و اما علل تورم، « معیوب بودن برخی ساختارها» که البته توضیح بیشتری نداد و من نفهمیدم منظور ایشان ازساختار کدام ساختار است البته از درست انجام نشدن مصرف انرژی و نیروی کار سخن گفت و حدس می زنم بخش اولش، به واقع توضیح ایشان برای بالابردن قیمت بنزین و نفت و گاز و برق است که لابد باعث می شود تا مصرف انرژی درست انجام بشود. و نمی دانم برای درست انجام شدن بازار کار، چه نقشه و برنامه ای دارد؟
علل دیگر تورم هم به واقع سیاست های دولت جمهوری اسلامی از زمان روی کارآمدن تا پیروزی ایشان در انتخابات 4 سال پیش است. به قول آقای رئیس جمهور « از سال 58 تا آخر دولت هشتم همواره استقراض دولت از بانك مركزي وجود داشته و اين به معناي ريختن پول در جامعه و بالا رفتن قيمت‌ها بود». پس علاوه بر سرکوب منتقدین که پیشتر اشاره کرده بود، الان رئیس جمهور دارد از خرابکاری اقتصادی این دولت ها گزارش می دهد. بعد می رسد به علت دیگر تورم، یعنی « بدهی دولتها به بانک مرکزی» که این هم تا موقعی که ایشان روی کار بیایند، افزایش داشته و فقط در دوره ایشان این یدهی ها کاهش یافت. علت دیگر تورم، هم به عملکرد بانکها بر می گردد یعنی، «عملكرد بانك‌ها در تزريق منابع به جامعه را يكي ديگر از عوامل تورم دانست»
درباره مفاسد اقتصادی هم رئیس جمهور از سوئی از گستردگی اش حرف می زند و بعد وصلش می کند به « بخشی از مراکز قدرت» که اگرچه واضح سخن نمی گوید ولی فکر می کنم که می دانیم منظور ایشان کدام یک از مراکز قدرت است. بعد یک مرتبه گریز می زند به زمان جنگ که نه فقط در آن دوره هنوز آقای خمینی زنده بود بلکه ولایت فقیه کنونی هم درمقام ریاست جمهوری بود ویکی از رقبای آقای احمدی نژاد دراین انتخابات هم درآن دوران نخست وزیری می کرد. من فکر می کنم احمدی نژاد می خواهد اندکی به رقیب انتخاباتی اش نیش بزند ولی چون او در 20 سال گذشته، سرش به نقاشی گرم بود، ناچار می شود که به زمان جنگ برگردد و درواقع به همه نیش بزند. « در زمان جنگ كه مردم كوپني زندگي مي‌كردند، افرادي به وسيله ارتباطات خود، درحالي كه دلار 150 تومان بود، دلار 7 توماني مي‌گرفتند و به جاي ايجاد اشتغال و استفاده درست از آن، براي خود ثروت جمع مي‌كردند و همين منجر به فساد مي‌شود، ‌و يا اينكه اجازه مي‌دادند يك نفر به صورت انحصاري جنسي را وارد كند و بعد هم آنرا بصورت كوپني به مردم مي‌دادند و اين فرد با اين مجوز كه به واسطه ارتباطات بدست آورده بود براحتي ميليونر مي‌شد و يا اينكه خريد‌هاي دولتي را به افرادي مي‌سپردند كه براي خود پورسانت جمع مي‌كرد»
البته وقتی از « ارتباطات» حرف می زند به وضوح روشن است که این افراد اگر شاه پرست و یا اگراز هم فکران جبهه ملی بودند چنین امکاناتی دراختیارشان قرار نمی گرفت- چون تعارف نداریم، به مقامات صاحب قدرت دسترسی نداشتند- به واقع منظور رئیس جمهور از اینها، کسانی هستند که در همین حاکمیت کنونی صاحب قدرت اند. حالا به قول معروف پیدا کنید پرتقال فروش را!
آقای رئیس جمهور درخصوص اهمیت « نقد» و «آزادی» حرفهای خیلی قشنگی زد و بعد نمی دانم چی شد که یک مرتبه شد سخنگوی اصلی مخالفان برانداز جمهوری اسلامی که الان سی سال است می گویند انتخابات در این حکومت بی معناست و با دخالت دست صورت می گیرد. حرف مرا قبول نکنید خودتان بخوانید: « ما از نقد استقبال مي‌كنيم اما معتقدم واژه نقد هم مثل واژه آزادي قرباني شد؛ 24 سال دولت در دست يك گروه بود و علاوه بر آن زمان، اكنون هم آنها با هم هستند؛ در آن زمان‌ها دريچه نقد به طور كامل بسته بود». قبل از آن که به دیگر بخش های خیلی جالب این نظریات بپردازم، مشاهده کرده اید، اولا، آقای رئیس جمهور نظرمخالفان برانداز حاکمیت را تائید کرده است که در24 سال گذشته- یعنی تا زمانی که ایشان شدند رئیس جمهور، انتخابات درایران بی معنی بود و « دولت دردست یک گروه بود» و از آن بدتر، الان هم همه آنهائی که دراین دوره برسرقدرت بودند، « با هم هستند» و همانطور که پیشتر تائید کرده بود، « دریچه نقد به طورکامل بسته بود». البته رئیس جمهور بی انصافی نمی کند یعنی قبول می کند که «در زمان جنگ يك روزنامه منتقد بود» که آن هم هفته ای یک یا دو بار نقد اقتصادی می نوشت، اما « همان را هم تحمل نمي‌كردند و شعار مرگ بر آن روزنامه مي‌گفتند و حتي نخست‌وزير وقت هشدار مي‌داد كه اگر تعطيل نكنيد برخورد مي‌كنم». البته خوشبختانه الان دیگر نخست وزیر نداریم، ولی همان آدمی که این قدر هم دیکتاتور بود، به گمان شورای نگهبان و تائید ولایت فقیه « صالح» است، و می خواهد اگر بشود، رئیس جمهور بشود. نمی دانم عمق توطئه را مشاهده می کنید یا خیر! نه فقط در 8سال اول این طوری بود بلکه در8 سال بعد ازآن نیز دولت علیه یک روزنامه منتقد مدام فعالیت می کرد و اما وضع تا موقعی که آقای احمدی نژاد به ریاست جمهوری رسید، آن قدر خراب شد که « در 8 سال سوم نيز كوچكترين نقد، با هجوم سنگين مواجه مي‌شد»
و بعد گریز زد به 20 روزنامه و صدها سایت و تریبون که حرفهای ناروا و تهمت و دروغ منتشرمی کنند و بعد،« جالب است آن كساني كه آن سه دوره 8 ساله را اداره كردند حالا مي‌گويند اين دولت از مسير منحرف شده است درحالي كه ما در هر شاخص چند برابر آنها كار كرديم». یک بیست سئوالی ساده، چه کسانی این سه دوره 8 ساله را اداره کردند! من و شما که نبودیم! البته با این که به این روشنی حرفهایش را می زند ولی از پاچه خواری هم غفلت نمی کند. می گوید درحوزه سیاست خارحی در « اوج هستیم» آنهم از جمله به خاطر « ایستادگی رهبری عزیز» و بلافاصله ادامه می دهد « با آنكه 24 سال كارها در دست آنها بود و اكنون مردم فرد ديگري را انتخاب كردند، باز هم مي‌خواهند با تهمت و فحش كارها را به گذشته برگردانند» لاالله الا الله عجب گیری افتاده ایم! همان « رهبری» دراین 24 سال، 8 سالش را رئیس جمهور بود و برای بقیه این مدت هم پست مهم تر و قدرت بیشتری داشت و آن وقت جالب است که آقای احمدی نژاد تهدید می کند که« اگر لازم شود بخاطر دفاع از حقوق ملت مجبور خواهم شد كه بگويم در اين سه دوره 8 ساله چه اتفاقاتي افتاده است و پرونده آنها را باز كنم كه اميدوارم اين كار لازم نشود». اگر فکر می کنید که رئیس جمهور بلوف می زند اشتباه می کنید، « ما درباره حرف‌هايي كه مي‌زنيم سند داريم و هرچه كه مي‌گوئيم با آدرس روي زمين نشان مي‌دهيم» و این نکته درست را هم اضافه می کند که همه باید در برابر انتخاب ملت تسلیم شوند ولی باز گریز می زند به بی معنی بودن انتخابات در همین مملکت «يك بار بعد از 24 سال مردم فردي غير از آنها را انتخاب كردند اما آنها مي‌گويند ملت منحرف شده است درحالي كه بايد بگذارند عده‌اي غير از آنها هم كشور را اداره كنند»
من که هنوز نفهمیدم منظور رئیس جمهور از « آنها» به راستی کیان اند!

[1] همه آن چه که بطور مستقیم نقل می شود از این آدرس آمده است: http://fardanews.com/fa/pages/?cid=84081



Thursday, May 28, 2009


«اقتصاد» پرزیدنت احمدی نژاد - بخش پایانی 



آقای احمدی نژاد و مقوله عدالت:
عمده ترین مبحثی که احمدی نژاد به آن وارد شده و بدون ارایه هیچ برنامه مشخصی آن را به امان خدا رها کرده است مبحث « عدالت» است. مثل دیگر مسایل، حرفهای احمدی نژاد « زیبا» ست ولی کار ایران، با حرف های زیبا درست نمی شود. به درستی می گوید که در « ادبیات سیاسی و فضای اجتماعی ما» عدالت در حد « تعریف لغوی باقی مانده است» و این حرفش هم درست است که اگر عدالت را محور قراربدهیم، « سمت و سوی برنامه ریزی اقتصادی ما عوض خواهد شد» و ادامه می دهد که « پس از آن که فرصت های مساوی در اختیارتمام ملت قرار گرفت بسیار از مشکلات ما حل خواهدشد». و تمام صحبت برسر همین « فرصت های مساوی» است که اولا، دقیقا به چه معناست و ثانیا، و از تعریف اش مهم تر، چگونه می شود و یا چه برنامه هائی لازم دارد تا همگانی بشود؟ اگر دقت کنیم که آقای احمدی نژاد هم خواهان برنامه خصوصی سازی است و این برنامه به هر صورتی که اجرا شود، نتیجه اش حاکمیت بیشتر تولید و مبادلات کالائی بر جامعه است. یعنی هر کالا وخدمتی قیمتی دارد و هرآن کس که قدرت خرید کافی داشته باشد می تواند از آن کالا و یا خدمت بهره مند شود. البته که هرکسی که پول به اندازه کافی داشته باشد، « فرصت مساوی» برای بهره مندی هم خواهد داشت ولی واقعیت این است که آنها که پول ندارندو با پول به قدر کفایت ندارند، هم چنان از گردونه قضایا بیرون اند و « فرصت مساوی» نخواهند داشت. یعنی می خواهم این نکته را بگویم که برنامه پیشنهادی ایشان برای « خصوصی سازی» حالا گیرم با مقداری رنگ و لعاب، با ادعاهای شان در باره « عدالت» در تناقض قرار می گیرد. اشاره می کند به تمرکز فعالیت های مالی درتهران که اگرچه می تواند این همه متمرکز نباشد ولی اهداف ایشان با تمرکز زدائی ازتهران به دست نمی آید.مسئله اصلی این است که دیدگاه های احمدی نژاد در باره مقوله کلیدی عدالت بیشتر از دیگر مباحث به شعارهای بی سروته آلوده است. ادعا می کند که « اگر ما عدالت محوری را در برنامه های خود داشته باشیم» دیگر، « دعوای بین اقتصاد دولتی و آزاد معنا ومفهمومی ندارد» و ادامه می دهد« اقتصاد باید توسط مردم و با محوریت عدالت اداره شود». آن چه که نقل کرده ام صرفا شعارهائی است که به واقع معنای مشخصی هم ندارد. به عنوان مثال، اگر بخواهیم عدالت محوری را دربرنامه های خود داشته باشیم، یعنی چه بکنیم تا این گونه بشود؟ جالب این که آن چه کاملا گنگ ونامهفوم است قرار است به « دعوای» بین اقتصاد دولتی و آزاد هم پایان بدهد! خوب این گونه نخواهد شد. بازار آزاد، بدون مداخلات گسترده دولت در هیچ کجای جهان سر از « عدالت» در نیاورده است که ایران نمونه دومش باشد! اصولا قانون اساسی بازار آزاد یک چیزی است و اگر از واژگان ایشان استفاده کنم، « اقتصاد دولتی» یک چیز دیگر. تازه می رسیم به یک عبارت بی معنای دیگر، به واقع، یعنی چه که اقتصاد بایدتوسط مردم با محوریت عدالت اداره شود!نکته این است که یا دولت مطابق برنامه های مشخص برای کم تر کردن بی عدالتی اقتصادی واجتماعی دست به عمل می زد و یا اقتصاد « بازارآزاد» حاکم می شود و طبیعتا، براساس قانون تنازغ بقاء داروینی عمل می کند- یعنی با همه ادعاهای چپ و راست نئولیبرال های ایرانی، جامعه به عدالت نخواهد رسید. این که اخیرا شماری از نئولیبرالها با تحریف تعریف عدالت- آزادی در حق مالکیت- برای اقتصاد بازار آزاد هم یک بعد عدالت طلبانه تراشیدند قادر به تغییر واقعیت های تلخ این نظام اقتصادی نیست. برای اکثریتی که نه مالکیتی دارندو نه امکان این که مالکیت داشته باشند، این جور ادعا ها، نه فقط کارساز نیست بلکه، حتی، آزاردهنده و اذیت کننده هم هست و برای تخفیف مشکلات ومسایل روزمره آنها مفید فایده ای نیست و نخواهد بود. به گمان من، برای کوشش در این راستا، باید قبل از هرچیز تعریف مشخصی از « عدالت» ارایه شود تا بعد، بتوانیم روشن کنیم که آیا یک سیاست خاص، در این راستا مثمر ثمر هست یا نیست؟ بدون داشتن تعریفی از عدالت، سخن گفتن از آن، به واقع، فرستادن مردم به دنبال نخود سیاه است! چون این شیوه برخورد به مسئله، هیچ گونه قابلیت ارزیابی شدن ندارد. یعنی نمی دانیم آیا این سیاست های احتمالی، برای عدالت محوری مفید بودند یا به عکس، باعث تضعیف عدالت در جامعه شده اند!
درصفحات پیشین رسیدیم به آقای احمدی نژاد و مقوله عدالت و گفتیم که «، باید قبل از هرچیز تعریف مشخصی از « عدالت» ارایه شود تا بعد، بتوانیم روشن کنیم که آیا یک سیاست خاص، در این راستا مثمر ثمر هست یا نیست؟ بدون داشتن تعریفی از عدالت، سخن گفتن از آن، به واقع، فرستادن مردم به دنبال نخود سیاه است!
بگویم و بگذرم که مقوله عدالت، تعریف همه پسندی ندارد یا اگر هم داشته باشد من از آن بی خبرم. پیشنهاد می کنم که به جای تعریف « عدالت»، بیائیم و تعریفی کلی از جمامعه ای « عدالت محور» به دست بدهیم. خوبی این تعریف کلی تر ما این است که آقای احمدی نژاد نیز در موارد مکرر از محوری بودن عدالت سخن گفته اند. پس، من این چنین جامعه ای را این گونه تعریف می کنیم و پس آن گاه، به بررسی دیدگاههای آقای احمدی نژاد خواهم پرداخت.
اجازه بدهيد تعريف مختصری از يك جامعة عدلت محور به دست بدهم تا چارچوب مباحث روشن شود و بتوانيم روشن كنيم كه آيا دیدگاه های اقتصادی آقای احمدی نژاد می تواند به ساختمان چنين جامعه ای كمك نمايد يا خير؟ از منظری كه من به دنبا می نگرم، جامعة عدالت محور خصلت های زير را داراست:
- يك جامعة عدالت محور به يك صورت بندی اجتماعی نياز دارد كه در آن سطح مشخص و از نظر تاريخی متغيری از رفاه مادی و برابری اساسی برای همه شهروندان آن جامعه تامين شده باشد كه توسعه و تعالی كامل شهر وندان را به همراه كثرت گرائي، آزادی عقيده وبيان و آزادی زندگی اجتماعی تامين نمايد. به عبارت ديگر، در جامعه ای كه فقر و نداری هر روزه بيشتر می شود و يا توزيع ثروت و درآمد هر روزه نابرابرتر می شود، يكی از عمده ترين پيش فرض های يك جامعه عدالت محور وجود ندارد. یعنی می خواهم بر این نکته بدیهی تاکید کرده باشم که جامعه ی گدایان و گرسنگان و بردگان در بند نمی تواند جامعه ای عدالت محور باشد.
- بهره مندی موثر ومفيد شهروندان از آزادي، نه آزادی سطحی و بر روی كاغذ، بلكه آزادی در تجربيات روزمرة زندگی كه دراجزای جامعه ريشه دوانيده باشد. جذابیت فرهنگی و سياسی اين خصيصه به كنار، اين خصيصه نيز به تعبيری به خصيصه اول پيوند می خورد. يعنی در جامعه ای كالاسالار كه هر چيز قيمتی داردو به قول معروف، هر قدر پول بدهی آش می خوری، نه فقط آزادی شهروندان که مقوله عدالت در چنین جامعه ای به ميزان بهره مندی شهروندان از امكانات مادی و غيرمادی جامعه گره می خورد.
- وجود محموعة پيچيده ای از نهادهای روشن و شفاف و قواعد وقوانينی برای ادارة امور به شيوه ای كه در همة حال حافظ و حامی منافع اكثريت شهروندان باشد و بتواند در برابر پی آمدهای به نسبت نامطمئن كه مشخصه جهان امروز است، تضمين های لازم را بدهد. به عبارت ديگر، منظورم از اين خصلت سوم، بُعد سياسي- نهادی دموكراسی در یک جامعه عدالت محور است. جوامع غیر دموکراتیک، نمی توانند عدالت محور باشند و نیستند. از سوی دیگر، هيچ شيوه ای كه بتواند مثل آچار فرانسه عمل كند و برای همة جوامع مستقل از موقعيت تاريخی و خصلت های اجتماعی شان مناسب باشد، وجود ندارد. شهروندان هر جامعه ای با وارسی اين وجوه، شيوه ی مناسب برای جامعة خويش را می يابند.
حالا با این تفاصیل، برگردیم به دیدگاه های آقای احمدی نژاد. از همین ابتدا بگویم که بعید است که چنین تعریفی از جامعه « عدالت محور» مورد توجه آقای احمدی نژادهم بوده باشد ولی این را پیش گفتم تا روشن باشد که هرجامعه ای را با هر مختصاتی نمی توان دلبخواهانه عدالت محور نامید. با این همه، اجازه بدهید بپردازیم به بازنگری دیدگاههای آقای احمدی نژاد. احمدی نژاد می گوید، « عده ای می گویند اجازه دهید اول به توسعه برسیم و سپس عدالت را اجرا کنیم. آنها با این سخن خود نشان می دهند که از عدالت تعریفی در حد یک برچسب دارند» و بعد ادامه می دهد، که اگر بخواهیم این کار را بکنیم، « افرادی خاص به قله های ثروت دست پیدا [می کنند]، رسانه ها ، گروه ها، بلندگوها را نیر در اختیار خود می گیرند وحتی به قدرت سیاسی نیز دست اندازی می کنند و به این ترتیب مانع از اجرای عدالت می شوند». تا به همین جا روشن شد که منظور آقای احمدی نژاد از « اجرای عدالت» به واقع، پیاده کردن یک سری سیاست های اقتصادی است که اگرچه در باره شان بدون ابهام سخن نمی گوید، ولی چنین درکی در نظر ایشان مستتر است. و ادامه می دهند که « بدون اجرای عدالت، امکان پیشرفت حقیقی و ماندگار وجود ندارد» و حتی« قادر به پاسداری از آزادی های خود نیزنخواهیم بود». همه این ها، کلمات بسیار زیبائی هستند ولی هم چنان این داستان « شیرین» « اجرای عدالت» ناروشن باقی می ماند یعنی معلوم نیست که احمدی نژاد با چه ترفندی می خواهد « عدالت» را اجرا کند. در این راستا، به تمرکز فعالیت های اقتصادی در تهران اشاره می کند و آن را « نشانه های روشن بی عدالتی» می داند. این نکته اش اگر چه درست است ولی پراکندن فعالیت های اقتصادی بدون سیاست های موثر ولازم دیگر، مددکار نیست یعنی صرف پراکندن فعالیت های اقتصادی باعث اجرای عدالت نمی شود. البته این جا دیگر اشتباه می کند که فکر می کند علت این که « این تحول اقتصادی .. پیام آور اشتغال و تولیدنیست» باز به همین تمرکز فعالیت ها د ر تهران گره می خورد. مشکل عدم توجه و رسیدگی به تولید، یک مشکل ساختاری و تاریخی درایران است که بدون برنامه ریزی قابل حل نخواهد بود. آن چه که درایران بخش خصوصی نامیده می شود، در وجه عمده گروهی رانت خوار و باج طلب اند که در گذر زمان، تقریبا همیشه رانت های موچود در عرصه توزیع را انباشت کرده اند. اگردر گذشته تمرکز این رانت خواران در بازارتهران بود اکنون این رانت خواران به صورت شرکت های ریز و درشت در سرتاسر تهران پراکنده اند و فعالیت عمده شان نیز در حوزه توزیع است. البته آقای احمدی نژاد به درستی گله می کند که اگرچه اقتصاد ایران 8.5 درصد رشد داشته است ولی « مردم حاصل این رشد اقتصادی را در سفره خود احساس نمی کنند». این جا دیگر، آقای احمدی نژاد اندکی زیادی خوش خیالی می کند که به صرف رشد، گمان می کند که « سفره» مردم باید رنگین تر می شد. البته که سفره اقلیتی بسیار هم رنگین شده است ولی مقوله توزیع درآمد وثروت، برنامه های مشخصی می خواهد که نه در دوره آقای هاشمی چنین برنامه هائی داشتیم و نه در دوره 8 ساله آقای خاتمی. به گمان من علت اصلی آن بود که در هر دو دوره و به خصوص در دوره آقای خاتمی، نئولیبرالها و مدافعان قشری بازار آزاد میدان دار بودند و بی تعارف برسرمردم در این راستا شیره مالیدند و به مصداق، گر صبر کنی زغوره حلوا سازم از آنها خواستند که هم چنان چشم انتظار معجزات « دستهای نامرئی» بازار باشند. البته در مصاحبه ای با سایت انصار، آقای احمدی نژاد اندکی مشخص تر حرف می زند که اگر چه دیدگاهش مشخص است ولی ضعف عمده اش هم آشکار می شود. مشاهده کنید که چگونه دیدگاه اقتصادی ایشان هم چنان « نفت محور» است. می گوید، « در رابطه با نفت ما باید مازاد درآمد نفتی‌مان یک ارتباطی با زندگی مردم پیدا کند و این شدنی است. وقتی نفت می‌شود 50 دلار باید یک تغییری در زندگی مردم اتفاق بیفتد اگر 8 دلار هم می‌شود باید اتفاقی بیفتد.» اندکی بعد، به دیدگاه آقای کروبی نزدیک می شود که « ما باید به هر استان از مازاد درآمد نفتی با اولویت سهمیه بدهیم» اشتباهش از آن جا آشکار می شود که می خواهد مازاد درآمد نفتی را به صورت هزینه جاری مصرف کند درحالی که کاری که باید بشود مصرف درآمدهای نفتی در سرمایه گذاری زیر ساخت های لازم در سطح کلان کشور است که به این نکته اشاره دارد ولی هم چنان می خواهد « مازاد» را صرف هزینه های جاری نماید. آقای احمدی نژاد در این مصاحبه از ایجاد صندوق اشتغال و ازدواج و مسکن سخن می گوید که اگر ایجاد شود و اگر منابع کافی به آن ها اختصاص یابد و اگر به صورت، یک منبع درآمد برای عده ای « خودی» و « آقا زاده» درنیاید، وسیله موثری برای گسترش « عدالت» در جامعه خواهد بود. این جا دیگر باید منتظر بمانیم و براساس آن چه که در عمل انجام می گیرد قضاوت کنیم. تا به همین جا، وعده ایجاد این صندوق ها را به فال نیک می گیریم ولی به قول انگلیسی ها، محک زدن مزه کیکی که می خواهند بپزند موقعی است که کیک را بخوریم. پس فعلا صبر می کنیم تا بعد.
و اما، اجرای عدالت در جامعه، بدون مداخله موثر و کازساز دولتی که به آن باور داشته باشد، غیر ممکن است. و این نکته، نه بیان یک دیدگاه خاص نظری، بلکه منبعث از نگاهی مختصر به تاریخ جهان مدرن است. یعنی می خواهم این را بگویم که این دیگر بخشی از تاریخ بشریت است که در هیچ کشوری، بدون مداخله هدفمند دولتی مداخله گر چنین معجزاتی اتفاق نیافتاده است. دربخش دیگری آقای احمدی نژاد علاوه بر انتقاد از تمرکز بیش از حد درتهران بر این که نکته دست می گذارد که « بیش از 1500 سرکت و سازمان دولتی که محل اصلی کار آنها در زاهدان، سنندج، بوشهر... است در تهران مستقر هستند» و آقای احمدی نزاد به درستی متذکر می شود که تمرکز این شرکت ها درتهران هزینه زیادی بردوش ملت تحمیل می کند. ولی اشکال کار علاوه بر این، در ماهیت این شرکت ها هم هست. چون اگر این شرکت ها در گیر فعالیت های تولیدی در این مناطق می بودند بی گمان، این شیوه اداره غیر ممکن می بود یعنی می خواهم بر این نکته دست بگذارم که تا ماهیت فعالیت این شرکت ها دگرگون نشود، صرف انتقال آنها به سنندج و یا زاهدان و یا هرکجای دیگر، مشکل را حل نخواهد کرد. البته در هزینه اداره این شرکت ها، شاید اندکی صرفه جوئی بشود ولی از انتقال شرکتی که درگیر تولید نیست، نه تولیدی افزایش می یابد و نه اشتغالی ایجاد می شود. آقای احمدی نژاد خواهان تمرکز زدائی در تصمیم گیری است و در این راستا می گوید که « این مناسبات باید از بین برود و باسپردن بسیاری از اختیارات به استان ها ، تنها در خصوص سیاست ها و برنامه های کلان و اساسی در مرکز کشور تصمیم گیری به عمل آید». بدون تردید، تمرکز زدائی بسیار کار درستی است و باید منتظر نشست و دید که آیا آقای احمدی نژاد به این وعده ها عمل می کند یا نه! ولی درخصوص « عدالت محوری»، اگرچه در طول تبلیغات انتخاباتی، احمدی نژاد به تکرار از عدالت و عدالت محوری سخن گفت ولی در حیطه رسیدن به چنین جامعه ای، برنامه و سیاست مشخصی ابراز نکرده است. یعنی ما هم چنان با تعدادی وعده - گیرم که وعده هائی بسیار زیبا- روبرو هستیم و شاید باید صبر کنیم تا ایشان، هیئت دولت خودرا معرفی کرده و درراه رسیدن به چنین جامعه ای، دست به اقدام بزند. آن موقع، بابررسی آن چه که می کنند، بهتر می توان، باور/عدم باور آقای احمدی نژاد به عدالت و جامعه ای عدالت محور را به محک یک بررسی انتقادی زد.



Monday, May 25, 2009


«اقتصاد» پرزیدنت احمدی نژاد 


بدون این که بخواهم در باره فرایند انتخابات در ایران و یا مسایل پیش آمده بعدی در رابطه با سابقه آقای احمدی نژاد چیزی بگویم در این نوشتار می خواهم توجه را به دیدگاه های اقتصادی آقای احمدی نژاد جلب کنم. البته این جا و آن جا خوانده ام که دوستان دیگری نیز به این وجوه پرداخته و پوپولیست بودن نظریات ایشان را یکی از دلایل پیروزی ایشان دانسته اند.
همین جا بگویم که سعی کردم برای کسب تازه ترین نکات و دیدگاهها، به سایت شخصی ایشان مراجعه کنم ولی متاسفانه آن سایت انترنتی دیگر نیست. جمع اش کرده اند. به همین خاطر، ناچار شده ام به اطلاعاتی که دردسترس داشتم تکیه کنم.
اجازه بدهید همین ابتدا بگویم که اگرچه قیمت نفت خیلی بالاست و تولید روزانه نفت نیز از 4 میلیون بشکه گذشته است، ولی به اعتقادمن، اقتصاد ایران گرفتار یک سری مشکلات و مصائب ساختاری و تاریخی است که در کنار سیاست های درپیش گرفته در سالهای اخیر، نتیجه اش، گسترش فقر و نداری، بیکاری، تورم نهادینه شده، افزایش نابرابری در توزیع درآمدوثروت بوده است. از اخراج و استیصال کارگران، از گسترش تن فروشی، از « صدور» تن فروش دیگر چیزی نمی گویم. مقابله با این مشکلات- که اتفاقا در دوره مبارزات انتخاباتی بین نامزدهای از هفت خان گذشته به وضوح و روشنی بیان شده اند- یه مجموعه ای از سیاست های اقتصادی مفید وموثر نیازمند است و نمی تواند و نباید به امان خدا رها شود.
با این مختصر، پس این را هم بگویم که تا جائی که من دیده ام رئیس جمهور جدید- اگرچه به شماری از این مشکلات اشاره می کند، ولی هیچ سیاست اقتصادی مشخص برای تخفیف آنها ندارد. ایشان کاری که کرده اند- و دست برقضا با مهارت و تردستی هم این کار را انجام داده اند- این که شماری از مسایل و معضلات اقتصادی را بدون ارایه راه حل، فهرست وار به مردم اطلاع داده اندو مردمی که از بی توجهی فاجعه آمیز « اصلاح طلبان» به معشیت خود به واقع کلافه شده بودند بدون توجه به این که آقای احمدی نژادهم برای تخفیف این دردها، داروئی در آستین ندارد، به ایشان رای داده اند.
بگویم که هر آن چه که در «» بیاید، منبع اش سایت رسمی ایشان است به زمانی که بود. توضیحات واضافات را من افزوده ام.
احمدی نژاد می گوید، « منابع ملی باید از چنته دولت آزاد و دراختیار مردم قرار گیردتا در خدمت پیشرفت کشور قرار گیرد». این عبارت، اگرچه برای توده مردمی که گذران زندگی شان به دست انداز افتاده بسیار جذابیت دارد ولی هیچ گونه کاربرد عملی ندارد. یعنی بخش اول، که بیان موجز سیاست خصوصی سازی درایران است که دست بر قضا، نه درخدمت پیشرفت کشور قرار گرفت و نه اموال دولتی را در « اختیار مردم» قرار داد. پرسش بعدی این است که آیا احمدی نژاد، موافق واگذاری بلاعوض این اموال دولتی به اقشار مردم است یا خیر- مثل آن چه که در کشورهای اورپای شرقی خصوصی کردن باکوپن نامیده می شود. ناگفته روشن است که اگر چنین برنامه ای نداشته باشد، یعنی، اگر خواهان واگذاری بلاعوض این اموال به مردم نباشد، بدیهی است که همانند آن چه که در این 16 سال گذشت، کسانی این اموال را خواهند خرید، که ثروت داشته باشند. و این یعنی، تداوم همین سیاستی که ابتدادردوره آقای هاشمی وبعد با سرعت و گسترش بسیار زیاددر دوره آقای خاتمی دنبال شد. در نتیجه، انتقاد مکرر ایشان از این 16 سال صرفا یک تاکتیک اتنخاباتی می شود. البته آقای احمدی نژاد به دنبالش ادعا می کند که « در نظام اجرائی کشور، سپردن کارها به مردم، خصوصی سازی تفسیر شدو خصوصی سازی نیز مفهموم جز فروش اموال دولتی پیدا نکرد و عرصه های مختلف برای تحرک مردم نه تنها باز نشد بلکه هر روز بیش از گذشته فضا را به روی مردم تنگ تر کردند». ایراد احمدی نژاد به عملکرد دولت ها در این مدت درست است. ایراد اصلی به خودایشان ولی در این است که که آشکار نیست که برنامه و سیاست شان برای این که این گونه نشود، چیست؟ رفع این گونه مسایل و مشکلات برنامه ریزی و اراده سیاسی می خواهد که ظاهرا وجود ندارد. البته تا آن جا که من دیده و خوانده ام، احمدی نژاد در باره ساختار اقتصادی ایران هیچ برنامه و حرف معنی داری نزده است. البته وبرای نمونه در باره نظام بانکی، می گوید، « بانک های خصوصی به شکل فعلی آن نه تنها نقش مثبت و سازنده ای را در اقتصاد کشور بازی نمی کنند بلکه آثار تخریبی آنها در چرخه اقتصادی کشور بسیار زیاد است». وبعد اشاره می کند به بانکی که با سرمایه اولیه 15 میلیارد تومان در طول 4 سال سرمایه ای معادل 200 میلیارد تومان به هم زده است. آن چه که نقل کرده ام صرفا بیان مشکل است نه راه حلی برای برون رفتن از آن. اگر بانک های خصوصی فعلی نقش مثبتی و سازنده ای در اقتصاد کشور بازی نمی کنند:
- با آنها چه باید بشود؟ یعنی آیا آقای احمدی نژاد خیال و برنامه دارد آنها را دولتی کند؟
- آیا می خواهد، آنها را تعطیل کند؟
- چرا این بانکها به صورت کنونی، نقش مثبت بازی نمی کنند؟ اشکال از چیست و مشکل در کجاست؟
- اگر این مشکلات شناخته شده اند، که برای رفع شان چه برنامه ای دارد؟
- برای « مثبت کردن» نفش این بانکها شان د راقتصاد چه برنامه ای دارد؟
- اگر این موسسات کنونی، « مخرب اند» آیا ایران در دوره ریاست جمهوری ایشان به « بانک» نیاز دارد یا خیرو اگر پاسخ مثبت است، ایشان چه نوع بانکی را برای ایران مد نظر دارند!
- البته اگر غرض شان این باشد که بانکهای موجود به صندوق های قرض الحسنه جایگزین شوند، که این به واقع دفع فاسد به افسد است. چون تجربه مردم با این صندوق ها اگر از تجربه شان با بانکها بدتر نباشد، بهتر نیست. در همین رابطه می گوید که « یکی دیگر از علت های فساد وفقر و تبعیض سودبانکی است» خوب تا این جا که این ادعا، ادعائی بی معنی است ولی در توضیح این دیدگاه، اضافه می کند« سود بالای بانکی عامل اختلاف طبقاتی و تمرکز فرصت ها د راختیار عده ای خاص است». این جای بحث احمدی نژاد یک حلقه گم شده دارد و بعد گریز می زند که « سود 24 درصد در نظام بانکی به هیچ وجه گسترش تولید پایه، توسعه کشور و ایجاد اشتغال را به دنبال نمی آورد». در این عبارت، این کنا رهم چیدن مشکلات را بهتر می شود مشاهده کرد. البته که درست است که کشور باید توسعه یابد، و اشتغال باید ایجاد شود ولی، اگر سود بانکی هم کاهش یابد، در وضعیتی که دیگر شرایط وجود ندارد، در آن صورت، چگونه چنین اقدامی می تواند مشوق تولید باشد تا در نتیجه آن هم توان تولیدی پایه بیشتر شود و هم اشتغال ایجاد گردد؟ اگر بخواهد در شرایطی که اقتصاد از تورم به نسبت بالا عذاب می کشد، نرخ بهره بانکی را بطور مصنوعی پائین بیاورد، در آن صورت، مردم انگیزه ای برای پس انداز کردن نخواهند داشت واین مسئله – یعنی کاهش ناگهانی نرخ سود- به احتمال زیاد اگر به صورت فرار سرمایه از کشور در نیاید، باعث می شود وجوه مانده در دست ثروتمندان در معاملات قماری و یا زمین ومستغلات هزینه می شود که اگر چه اشتغالی ایجاد نمی کند و تولید پایه را بیشتر نمی کند، ولی به یقین به فشارهای تورمی دامن می زند و کار را ازآن چه که هست خرابتر خواهد کرد. از طرف دیگر، ولی نکته این است که درصورت وجود تورم- که یک بلیه سابقه داردراقتصاد ایران است- رهیافت رئیس جمهور جدید برای حفظ قوه خرید پول چیست؟ یعنی درشرایط تورمی، چگونه می خواهند مردم را به پس انداز کردن تشویق کنند و اگر میزان پس انداز در اقتصاد، کاهش یابد، در آن صورت، برسرمنابع لازم برای سرمایه گذاری- فرض می کنیم که دیگر شرایط آماده می باشد، که متاسفانه نیست- چه خواهد آمد؟ احمدی نژاد معتقد است که اگر مسئله نرخ بهره در بانکداری ایران حل نشود، آنها که با این نرخ بالا از بانکها پول قرض می گیرند « دنبال کار تولیدی و اصیل نمی روندو به سمت خرید وفروش و سوداگری کشیده می شوند تا بتوانند این سود را به بانک برگردانند». همان گونه که پیشتر گفتم، اگرچه به عنوان بیان مشکلات با احمدی نژاد اختلاف نظری ندارم ولی نمی دانم، برای مقابله بااین مشکلات چه برنامه ای دارند؟ به سخن دیگر، سیاست های لازم برای مقابله با این وضعیت مشخص نیست. احمدی نژاد به درستی می گوید که « بیش از 80 درصد سپرده های بانکی متعلق به 3 درصد مردم است». بدیهی است که این برای توسعه متوازن کشورخیلی هم بد است. ولی اقتصاد را با شعار ومباحث اخلاقی نمی توان به راه راست هدایت کرد. برنامه رئیس جمهور جدید برای کاهش از نابرابری در توزیع درآمد وثروت درایران کدام است؟ پیشتر گفتم که به نظر نمی رسد که احمدی نژاد موافق واگذاری بلاعوض واحدهای دولتی به همه مردم باشد. برخلاف یکی دیگر از نامزدهای انتخاباتی که وعده پرداخت ماهی 50 هزار به هر ایرانی می داد، در برنامه احمدی نژاد از این پرداختها خبری نیست. قرارهم نیست با تغییر ساختار مالیاتی، یعنی کاهش از مالیات های برمصرف و افزودن بر مالیات ثروت و درآمد وصرف آن برای کمک به خانواده های فقیر وندارتغییری در این حوزه ها ایجاد شود. در آن صورت روشن نیست از انتقاد ایشان به نابرابری ها در ایران چه می آید؟ این جا هم تنها یک شعار شنیده ایم ولی برنامه ای برای تغییرآن اعلام نمی شود.
در صفحات قبل به گوشه های از « سیاست» اقتصادی رئیس جمهور جدید پرداختم. در این قسمت به بخش های دیگری خواهم پرداخت. متاسفانه فقدان سیاست مشخص در سرتاسر برنامه های آقای احمدی نژاد حضوری چشمگیر دارد. احمدی نژاد می گوید که « بانک ها مدافع منافع مردم نیستند» ولی روشن نیست که چه باید بشود تا « مدافع منافع مردم» بشوند. از آن گذشته، اصلا روشن نیست که منظور ایشان از « منافع مردم» چیست؟ البته می گوید که « همین الان بانکها دارند در تهران ساختمان هائی به ارزش 70 میلیاردتومان خریداری می کنند و هنگامی که جوان ما درخواست 5 میلیون تومان وام می کند می گویند نداریم» و ادامه می دهد که اگر ندارید پس این ساختمان ها را چرا می خرید? احمدی نژاد اگرچه در باره این مسایل سخن می گوید و بی تعارف شعار می دهد ولی ظاهرا در امورات مالی دریک نظام سرمایه داری، چیزی به نام « وثیقه» هم انگاربه گوشش هم نخورده است که یک بانک خصوصی، قبل از آن که نگران ازدواج این جوان و یا فلان پروژه تولیدی فلان آدم دیگر باشد، در این نظام نگران برگشت پول خود است به اضافه سود و یا بهره و اگر برای ساختمان 70 میلیارد تومانی پول می دهد ولی برای آن دیگری حتی 5 میلیون تومان هم نمی دهد، این رفتار هیچ ابهامی ندارد. البته در این رابطه به مستمعان خود آدرس غلط هم می دهد که « دردنیا وام با یک درصد پرداخت می شود، هم سود می برند و هم هزینه های بانکی را در می آورند. اینجا 24 درصد سود می گیرند و باز هم می گویند داریم ضرر می کنیم». ای کاش نمونه ای هم می دادند که در کجای دنیا با نرخ بهره 1 درصد وام می دهند که ما هم برویم و وام بگیریم و در این آباد شده ای که زندگی می کنیم، بسیار بیشتر از این رقم بهره نپردازیم، ولی این که درایران وضع به این صورت است برنامه ریزی دقیق وهمه جانبه می خواهد که نه تا کنون داشته ایم و نه آقای احمدی نژاد دارد.در همین رابطه احمدی نژاد خرابی بخش کشاورزی را هم به فعالیت بانک ها وصل می کند. یعنی می گوید که « ارزش افزوده بخش کشاورزی سالانه 10 درصد است» در حالی « سپرده بانکی در بخش کشاورزی 13.5 درصد است» و نتیجه می گیرد که برای کشاورزان بهتر است که دارائی اش را در بخش کشاورزی بفروشد و به جای 10 درصد ارزش افزوده، در بانک ودیعه بگذارد و 13.5 درصد بگیرد. این جا، آقای احمدی نژاد به مسایل مبتلابه بخش کشاورزی کار ندارد که چرا ارزش افزوده در آن پائین است! وبرای بیشتر کردن آن چه باید و یا چه می توان کرد؟ خود آقای احمدی نژاد هم باید بداند که یکی از اساسی ترین مشکلات بخش کشاورزی در ایران، عملکرد شبکه گسترده دلالان واسطه ها است که اگرچه باعث می شوند تا قیمت تمام شده برای مصرف کننده زیاد باشد ولی منفعت زیادی در ته دیگ تولید کننده مستقیم باقی نمی ماند. تا آن جا که من دیده و خوانده ام آقای احمدی نژاد برای کوتاه کردن دست واسطه ها و دلالان در این بخش برنامه ای ندارد.
دنباله دارد...



Friday, May 15, 2009


دولت آبادی درباره سروش 


انتقاد شدیداللحن دولت آبادی از سروش
خبرگزاري انتخاب :نشست شاعران و ادیبان حامیان میرحسین موسوی که عصر روز 22 اردیبهشت در تالار مسجد امیرالمومنین بلوار مرزداران توسط اعضای ستاد 88 برگزار شد، میهمان ویژه ای داشت. همه آنهایی که گوش به اشعار شاعران سپرده بودند به یکباره متوجه ورود میهمانی شدند که چند نفر او را همراهی می کردند و هر قدم که پیش می آمد سالن به احترامش از جا بلند می شد. محمود دولت آبادی کنار دیوار تالار را که منقوش به تصاویر میرحسین موسوی بود طی کرد و کنار حاضران نشست.

۲۳ اردیبهشت ماه ۱۳۸۸ ساعت : ۴۱ , ۱۴
اندازه حروف
خبرگزاری انتخاب:

نشست شاعران و ادیبان حامیان میرحسین موسوی که عصر روز 22 اردیبهشت در تالار مسجد امیرالمومنین بلوار مرزداران توسط اعضای ستاد 88 برگزار شد، میهمان ویژه ای داشت. همه آنهایی که گوش به اشعار شاعران سپرده بودند به یکباره متوجه ورود میهمانی شدند که چند نفر او را همراهی می کردند و هر قدم که پیش می آمد سالن به احترامش از جا بلند می شد. محمود دولت آبادی کنار دیوار تالار را که منقوش به تصاویر میرحسین موسوی بود طی کرد و کنار حاضران نشست. به گزارش خبرگزاری انتخاب به نقل از سرو، قرار بر سخنرانی دولت آبادی نبود ولی شور و درخواست حاضران او را مجاب کرد تا چند دقیقه ای در جمع دوستداران میرحسین موسوی سخنرانی کند. با تشویق حضار روی سن رفت و بعد از ذکر جمله "خدایا مسجد من کجاست... ای ناخدای من" حرف هایش را این گونه بر زبان آورد:«اگر من اینجا هستم به اعتبار احترامی است که برای دعوت کننده خود قائلم. آقای مسجد جامعی یادآور دورانی از مدیریت فرهنگی هستند که دوره خوبی بود. من نیامده‌ام برای کسی تبلیغ کنم چرا که اینکاره نیستم. اگر هم چیزی به ذهنم رسیده، در مطبوعات بیان کرده‌ام. فقط می خواهم مروری داشته باشم بر دورانی که در آن به طرز مضاعفی پیر شدیم؛ یعنی ما را پیر کردند و خواستند که بمیرانند. و این بیش از آنکه از نظر من امری تراژیک باشد، یک سوال است.» دولت آبادی که با لحنی غم آلود و اعتراضی سخن می گفت ادامه داد:«ما در کجا زندگی می کنیم؟ چه مناسباتی با یکدیگر داریم؟ چند سالی است که شده ایم ملت ایران. قبلا امت بودیم. حالا هم در عین اینکه ملت ایرانیم، بخشی از امت محمدی هم هستیم. ولی این چگونه ملتی است که در آن هیچ کس از دیگری خبری ندارد؟ این چگونه ملتی است که هیچ گونه مناسبات انسانی فیمابین در آن برقرار نیست و فقط در آستانه انتخابات است که حق داریم به عنوان ملت مطرح شویم و در جایی جمع شویم و احیانا حرفی بزنیم.» وی خطاب به مخاطبانش گفت:«من نویسنده مملکت شما هستم. معمولا به مناسبت، برنامه های فرهنگی تلویزیون را نگاه می کنم. و وقتی که دکتر محسن پرویز به عنوان معاون وزیر ارشاد در آن صحبت می کند بیشتر دقت می کنم. در آخرین گفتگوی او که با آقای حیدری در تلویزیون انجام شد، وقتی از وی پرسیدند که چگونه ممکن است که معدود افرادی بر تمام نویسندگان و شاعران و محققان و اندیشمندان این مملکت اشراف داشته باشند، او اول پاسخ داد که ما باید این بحث را در جای دیگری مطرح کنیم ولی بعد گفت که ما بر اساس آیین نامه انقلاب فرهنگی در مورد کتاب تصمیم می گیریم.» دولت آبادی سپس با لحنی رسا و پرطنین ادامه داد:«من نویسنده مملکت ایران هستم. از نظر من انقلاب فرهنگی اقدامی غیرقانونی بوده است و به هیچ وجه مشروعیت ندارد. من به قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران رای دادم و تنها آن قانون را می پذیرم و آثار ادبی و فرهنگی ما باید بر اساس همین قانون مورد قضاوت قرار بگیرد. پای این قضاوت هم می ایستیم. انقلاب فرهنگی که شیخ آن دکتر سروش بود تقلیدی مضحک از امری سخیف بود که در چین انجام شده بود. آن انقلاب فرهنگی دامن یکی از چهره های معاصر جهان را برای همیشه لکه دار کرد؛ یعنی مردی که مردم پریمیتیو کشوری را به دنیای بزرگ معرفی کرد، با آن انقلاب در چین به لکه‌ای سیاه دچار شد. بنابراین تقلید از آن انقلاب تقلید از یک شناعت بود.» نویسنده رمان های «کلیدر» و «جای خالی سلوچ» تاکید کرد:«من به مسئولین ارشاد می گویم که آن آیین نامه نه قانونیت دارد و نه مشروعیت. ما قانون اساسی داریم. آن انقلاب فرهنگی باعث شد تا جامعه فرهنگی ایران از مغز تهی شود.» وی سپس عبدالکریم سروش را خطاب قرار داد و گفت:«آقای سروش، شما علمدار رفتار شنیعی شدید که باعث شد بهترین فرزندان این مملکت بگذارند بروند تا شما شعر مولانا را حفظ کنید و به ما تحویل بدهید و تحویل بدهید و بازهم تحویل بدهید.» دولت آبادی به انتخابات هم اشاره کرد و گفت:«من به کسی رای می دهم که از تمام ایرانیان فرهیخته ای که از این کشور بیرون رانده شدند، اعاده حیثیت کند و به کسی رای می دهم که به انسجام ملی معتقد باشد. ما را نسبت به هم غریبه کرده اند. اگر کسی که این ستاد مال اوست چنین قابلیتی دارد از رای دادن به او پشیمان نخواهیم شد. مسئله اشخاص نیستند، مسئله یک ملت است. ملت دارد از برکت رفتار آقایان به جان هم می افتد. مملکت داری یعنی مردم را نگه داشتن. زخم زدن به مردم و تاب زخم را آوردن از سوی مردم باید تا به حال حوصله آقایان را هم سر برده باشد. شما با چه مرهمی می توانید به این زخم ها التیام ببخشید؟»



 
Weblog Commenting and Trackback by HaloScan.com

This page is powered by Blogger. Isn't yours?